ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بینش میهنی شاهنامه
از موضوعات حماسههای ملی ایران طبعاً تبلیغ میهندوستی
است. نشانههای آن را در کهنترین یشتهای حماسی میتوان یافت؛ از جمله در مهریشت
بند ۱۲ـ۱۳آمده است: «مهر را میستاییم... که بر چکاد کوه هرا
برآید، که نخستین کسی است که با زینتهای زرین از فراز کوه زیبا برآید و از آنجا،
آن مهر بسیار توانا بر سراسر خانههای ایرانیان بنگرد». و یا در یشت نوزدهم نک:
یشتها، بند ۶۷ـ۶۹ میخوانیم که: «امواج سپید رود هلمند فرهمند ... همه سرزمینهای
ناایرانی را یکباره به زیر آب برد»
در کتاب دینکرد ص۲۴، سطر۶ـ۱۹رنگ بیرونی ایرانشهر، یعنی اوصاف سرزمین و هوای ایران، چنین توصیف
شده است: «آراسته و پیراسته و پاک و خوبچهر و خوب بوی و
پرشادمانی» و یا در بندهشن بخش۳۳، بند۲۶، همان، گزارش بهار، ص۱۴۱ سخن از
«ایرانشهر آبادانِ خوشبوی» است. این صفت خوببوی و خوشبوی را که در دو کتاب اخیرالذکر به
ایران دادهاند، در شاهنامه نیز بازمییابیم: هنگامی که رستم برای رهایی بیژن از
چاه افراسیاب از سیستان روانه میشود، به نزدیکی ایران که میرسد، آمده است:
یکی باد نوشین، درود سپهر
به رستم رسانید شادان به مهر
و یا رستم فرخزاد که میداند به جنگی نابازگشت میرود،
در نامهای به برادر خود، در وداع با ایران میگوید: «خوشا بادِ نوشینِ ایران
زمین!» همان، ج۸، ص۴۱۶، بیت۸۰ همچنین اعتقاد ایرانیان به تقسیم جهان به هفت کشور
و اینکه کشور میانی، به نام «خونیرس بامی» که ایران در آن جای دارد، از همه نیکوتر
است، در متون کهن از جمله در بندهشن بخش۸، بند۶، همان، گزارش بهار، ۷۰ و ایادگار
ژاماسپیگ بخش ۵ـ۹آمده است و این عقیده به مقدمه شاهنامه ابومنصوری نک: «متن
مقدمه»، ص۴۴ـ۴۹ نیز راه یافته است: «[بهر] هفتم را که میان جهان است، خنرسبامی
خواندند و خنرس بامی این است که ما بدو اندریم و شاهان او را ایرانشهر خواندندی...
و این شهر از رود آموی است تا رود مصر و این کشورهای دیگر پیرامون اویند و از این
هفت کشور، ایرانشهر بزرگوارتر است به هر هنری.»
این مطلب در شاهنامه بدین گونه نیامده است (چون محتملاً
تنها در مقدمة مأخذ شاهنامه آمده است)؛ ولی در شاهنامه به موضوع «هفت کشور» بارها
اشاره شده است نک: وولف، ذیل «کشور»، ش۷، ۸ و نیز به برتری ایران بر دیگر بخشهای
جهان به گونة دیگری در شاهنامه اشاره شده است: «جهان را به ایران نیاز آوریم» فردوسی، همان، ج۳، ص۱۷۶، بیت۱۱۶۹.
در این مصراع بر روی مشروعیت و صلاحیت ایران در تضمین برقراری صلح و داد در جهان و
یا، به گفتة شارل فوشهکور، «صلح ایرانی» («اخلاق پهلوانی و اخلاق رسمی در
شاهنامة فردوسی»، ص۱۵) تأکید شده است. با چنین مضمونهایی، ایران دوستی در شاهنامه
دارای بُعدی سیاسی ـ فلسفی میشود.
در بالا دیدیم که در متون کهن، ایران را «خوببوی» و در
شاهنامه نسیم آن را «نوشین» نامیدهاند. در شاهنامه از ایران همچنین با صفاتی چون «آباد» یاد شده است. به عقیدة نولدکه (ص۴۱؛ ترجمه فارسی، ص۸۲) «همة روایات
دربارة تاریخ گذشته ایران و به ویژه کتاب نثری که مأخذ فردوسی بود، از یک چنین
احساسات میهندوستی جان گرفته بود؛ ولی فردوسی آن احساسات را در قالب زیباترین و
جاندارترین بیان درآورد.»
در واقع کل شاهنامه به عنوان «حماسة ملی و تاریخ ملی
ایرانیان» اثری میهنی است و نیازی به ذکر مثال ندارد. با این حال، بر آنچه در بالا
آمد، میتوان دهها نمونة دیگر نیز افزود. در بخش سوم این مقاله به احساسات میهنی
سیاوش در غربتِ توران اشاره شد. در زیر چند نمونة آشکارتر را ذکر میکنیم:
دریغست ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریاران بدی
کنون جای سختی و جای بلاست
نشستنگه تیزچنگ اژدهاست
طوس هنگام اختلاف با گودرز بر سر جانشینی کیکاووس، بدین
ملاحظه که بر اثر اختلاف کار به جنگ خانگی نکشد و به کام دشمن نگردد، کوتاه میآید:
غمی شد دل طوس و اندیشه کرد
که امروز اگر من بسازم نبرد،
بسی کشته آید ز هر سو سپاه
از ایدر نبرخیزد این کینهگاه
نباشد جز از کام افراسیاب
سرِ بخت ترکان بر آید ز خواب
بدیشان رسد تخت شاهنشهی
سر آید همه روزگار بهی
رستم به درگاه خداوند دعا میکند که او را بر پولادوند پیروز
گرداند، وگرنه:
که گر من شوم کشته بر دست اوی
به ایران نماند یکی جنگجوی
نه مرد کشاورز و نه پیشهور
نه خاک و نه کشور، نه بوم و نه بر
اسفندیار در نبرد با رستم:
مبادا چنین هرگز آیین من
سزا نیست این کار در دین من
که ایرانیان را به کشتن دهم
خود اندر جهان تاج بر سر نهم
دارا پس از شکست از اسکندر به ایرانیان میگوید:
چنین گفت کامروز مردن به نام
بهْ از زنده، دشمن بدو شادکام
نیاکان و شاهان ما تا بُدند
به هر سال باژی همی بستدند
به هر کار ما را زبون بود روم
کنون بخت آزادگان گشت شوم
همه پادشاهی سکندر گرفت
جهاندار شد، تخت و افسر گرفت
چنین هم نماند، بیاید کنون
همه پارس گردد چو دریای خون
زن و کودک و مرد گردد اسیر
نماند بر این بوم برنا و پیر
مرا گر شوید اندرین یارمند
بگردانم این درد و رنج و گزند
شکار بزرگان بدند این گروه
همه کشته از شهر ایران ستوه...
و بزرگان در پاسخ او:
ببندیم دامن یک اندر دگر
اگر خاک یابیم، اگر بوم و بر
این قطعه در ترجمه ابن مقفع و در نتیجه در متن خداینامه
نیز آمده بود (در این باره نک: خالقی مطلق، یادداشتهای شاهنامه، بخش دوم، ص۳۶۲).
اندرز دارا به اسکندر در دم مرگ که دخترش روشنک را به زنی گیرد تا:
مگر زو ببینی یکی نامدار
کجا نو کند نام اسفندیار
بیاراید این آتش زردهُشت
بگیرد همین زند و اُستا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده
همین فرّ نوروز و آتشکده
توصیف ایران آباد در زمان انوشروان:
بر اینان همی گرد گیتی بگشت
نگه کرد هرجای هامون و دشت
جهان دید یکسر پر از کشتمند
در و دشت پر گاو و پر گوسپند
زمینی که آباد هرگز نبود
بر اوبر ندیدند کشت و درود،
نگه کرد کسری برومند یافت
به هر خانهای چند فرزند یافت
خمیده سر از بار شاخ درخت
به فرّ جهاندار پیروز بخت
و باز توصیف دیگری از ایران آباد که مردم آن در ناز و
نعمت زندگی میکنند:
شد ایران به کردار خرم بهشت
همه خاک او عنبر و زرّ خشت...
جهانی به ایران نهادند روی
بر آسوده از درد و از گفتوگوی
گلابست گویی هوا را سرشک
بر آسوده مردم ز رنج و بزشک
ببارید بر گل بههنگام، نم
نبُد کشتورزی ز باران دژم
جهان گشت پر سبزه و چارپای
در و دشت گل بود و بام و سرای
همه رودها همچو دریا شده
به پالیز، گلبن ثریّا شده
به ایران زبانها بیاموختند
روانها به دانش برافروختند
بازرگانان هر مرز و بوم
ز ترک و ز چین و ز سُقلاب و روم
فزایش گرفت از گیا چارپای
ستایش گرفتند بر رهنمای
و یا این سخنان انوشروان:
چنین کوه و این دشتهای فراخ
همه از در باغ و میدان و کاخ
پر از گاو و نخچیر و آب روان
ز دیدن همی خیره گردد روان
نمانیم کین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
ز شاهی و از رای و فرزانگی
نشاید چنین، هم زمردانگی
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
و یا اندرز بهرام چوبین به خواهرش در توران در دم مرگ:
«بر این بوم دشمن ممانید دیر» (همان، ج۸، س۲۰۴، بیت ۲۶۸۲)؛ و «مرا دخمه در شهر
ایران کنید» (همان، ج۸، ص۲۰۵، بیت ۲۶۸۵). و یا نگرانی ایرانیان در
پایان پادشاهی پرویز:
که این بوم آباد ویران شود
از آشوب، ایران چو نیران شود
و نگرانی خسرو پرویز از سرنوشت کشور:
که ایران چو باغیست خرمبهار
شکفته همیشه گلِ کامگار
پر از نرگس و نار و سیب و بهی
چو پالیز گردد ز مردم تهی
سپرغم یکایک ز بن برکنند
همه شاخ نار و بهی بشکنند
سپاه و سلیحست دیوار اوی
به پَرچینش بر، نیزهها خار اوی
اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ،
نگر تا تو دیوار او نفگنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کینآختن
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشة بد منه در میان
این قطعه در اخبارالطوال دینوری، تاریخالرسل طبری، غرر
السیر ثعالبی مرغنی و نهایهالارب نیز آمده است؛ یعنی در شاهنامه ابومنصوری و
خداینامه نیز بوده است (نک: خالقی مطلق، «یک روایت در پنج اثر»، ص۵۰۲-۵۰۷). اینها
و بیتهای دیگری که نشان میدهند که در شاهنامه، ایران همیشه در مرکز توجه است.
تنها همین حقیقت که در شاهنامه نام ایران بیش از هزار بار به کار رفته است، خود
درجة مرکزیت ایران را در این کتاب نشان میدهد. همچنین ستودن درفش کاوه که یکی از
نمادهای ایرانی بودن است و یا خوار داشتن سرزمین بیگانگان و مردمان آنجا و آیین
آنها، چیزی جز ستودن غیرمستقیم ایران و مردم آن و آداب و رسوم آنها نیست.
از سوی دیگر، در بینش شاهنامه، میهندوستی چنان امری
طبیعی دانسته شده است که این احساس را به دشمن نیز نسبت دادهاند و اتفاقاً درست
همین بیتهاست که در زمانة ما با کمی تحریف شهرت یافتهاند. از زبان افراسیاب میشنویم:
ز بهر بَر و بوم و فرزند خویش
زن و کودکِ خُرد و پیوند خویش
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که گیتی به دشمن دهیم
http://mehremihan.ir/shahnameh/101-pajoohesh/2084-bineshmihani.html
سلام فریناز گل
خوبی عزیزم؟
ممنون طاهره جونم
درود برتو فریناز عزیزوگرامی
بسیار عالی بود مثل همیشه
تونگاهبان فرهنگ ایران هستی ودرود برتو که چنین شاهنامه رابه تصویر می کشی
از تمامی مهربانی هایت سپاسگزارم
قابل توگلم نداشت...
مرسی . خیلی قشنگ بود
خشنودی اهورا مزدا را خواستارم به آواز بلند و دست های بر افراشته
درود بر شما دوست خوبم فریناز
استاد امش اروان فردوسی یکی از میهن پرست ترین و تازی ستیز ترین ایرانی پس از تازش سگان تازی بر ایران بوده اند و نمی دانم چرا برخی می خواهند بگویند که استاد فردوسی تنها در پی زنده کردن زبان پارسی بوده؟
خیر استاد در پی زنده کردن ایران بی تازی بوده اند
و سپس
جستاری را چند روز دیگر بر روی تارنما خواهم گذاشت اما پیشتر از آن پرسش هایی از شما دارم
آیا شما به بودن فرا زمینیان باورمندید؟
آیا باورمندید به هوشمندتر بودن فرا زمینیان از مردمان زمین؟
آیا پیوندی میان ما و فرا زمینیان هست؟
آیا آنان از ما در فن آوری پیشترفته تر هستند؟
خرسند می شوم تا دیدگاه های شما در این باره بدانم
به دیدارم بیا، من همراهی یک زمینی را به همه ی فرشتگان آسمان و فرا زمینیان نخواهم داد[گل].
مرسی که سرزدی.
موضوع جالبیه . بی صبرانه منتظرم .می یام دیدنت
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر
درود بر کوروش کبیر
درود بردوست گرامی ام
خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
شادباشی
بله،بازم یه موضوع با ارزش با نکات ظریف!
حقیقتا همین طوره و در کل روح اثر جاوید شاهنامه با میهن دوستی (نمی گم ناسیونالیسم بلکه میگم اردیسم) آمیخته شده!
سپاسگزارم
ممنون از توجهتان
salam mamnoon az veblage zibatoon ba arze poozesh az inke vagtetoon ro migiram soali az shoma daram aya dar shahname selahi hast ke be maroofi kamane arash bashad?
با سلام
دوست عزیز در شاهنامه از سلاحهای زیادی چون تیغ و ژوبین و شمشیر و گرز . . . نام برده شده است . اما به نظرم معروفترین آنها گرز باشد که از کهن ترین ابزارهای جنگی جهان است و فریدون و رستم و سایر پهلوانان هم به کرات از آن استفاده کرده اند. گرز گاوسر معروف است .
mamnoon az pasokhe shiva va pooyatoon
تشکر از توجهتان
با سلام
وبلاگ جنبش اصلاح طلبی با مطالبی با عنوان
- لزوم حمایت از جریان احمدی نژاد و رأی به مشایی
- دلیل اصلاح طلبی احمدی نژاد و مشایی
- نامه به علمای دین(12)
- اصلاح طلبی ادامه راه انبیاء
- رأی اصلاح طلبان مشایی نه خاتمی
- چرا باید به علمای دین نامه نوشت؟
- وظیفه اهالی جامعه ادبی، اقتصادی، حوزه های علوم دینی، دانشگاهی، فرهنگی، هنری، ورزشی در قبال جامعه
به روز می باشد.
لطفاً از مطالب فوق بازدید کرده و نظر خود را اعلام نمائید.
با تشکر
خلاصه مطلب" شروع جنبش اصلاح طلبی با ملاقات با علمای دین":
جریان انحصارطلب حاکم اکثر راه های ارتباط با مردم را به ناحق به انحصار خود در آورده است بطوری که از بعضی از راه ها نمی توان با مردم ارتباط برقرار نمود و از بعضی از راه های دیگر هم با مشکل می توان ارتباط برقرار نمود بنابراین از بهترین راه های موجود برای ایجاد ارتباط با مردم کمک گرفتن از روحانیت و استفاده از نفوذ آنها می باشد، پیشنهاد می شود نامه هایی خطاب به علمای دین بنویسیم و در آن به دلایلی از قرآن مبنی بر عدم مشروعیت ساختار نهادهای نظام و نادرستی عملکرد مسئولین نظام اشاره نمائیم و نظر روحانیت را در رابطه با مطالب فوق جویا شویم و از آنها بخواهیم بنابر وظیفه دینی خود مبنی بر امر به معروف و نهی از منکر(سوره هود آیه 116)، مردم را از کجی ها و کاستی های موجود آگاه نموده و از مسئولین بخواهند تا به انحصارطلبی های به ناحق پایان داده و ساختار نهادهای نظام را به منظور رفع مغایرت آنها با قانون اساسی اصلاح نمایند.
برای اینکه این کار بازتاب بیشتری داشته باشد پیشنهاد می شود نامه ها به تعداد معترضین تکثیر شده و تمامی معترضین بطور همزمان با در دست داشتن نامه به مساجد(و یا به منزل روحانیت) رفته و بعد از پایان نماز جماعت نامه ها را به امام جماعت مسجد و یا به روحانیت بدهند.
در ضمن:
- اهداف، برنامه ها و اساسنامه جنبش اصلاح طلبی را در پست ثابت وبلاگ مطالعه نمائید
- در صورت مسدود شدن وبلاگ جنبش به نشانی زیر مراجعه نمائید
http://besharat50.blogfa.com
درود برفریناز عزیز
دوست داشتن از عشق برتر است، عشق در دریا غرق شدن است. دوست داشتن در دریا شنا کردن است.
« دکتر علی شریعتی»
شادیت راخواستارم
مرسی نیره جون
سلام
ابتدا درودی بی کران به شما که در راه زنده نگاه داشتن این کتاب عزیز تر از جان می کوشی
این نوشته ی شما بسیار ارزشمنداست و کاملا درست است
جای جای شاهنامه سرشار از میهن پرستی این مرد بزرگ بوده است.اصلا این مرد این کتاب را برای میهن بهتر از جانش گرد آوری کرد.
به نظر من داستان جنگ رستم با سعد وقاص یکی از
بی نظیر ترین نمونه های میهن دوستی فردوسی بزرگ است که هرکس یک بار این داستان را با شور و غرور ایرانی بخواند بی شک اشکانش جاری می شود.
گزیده ای از نامه ی رستم به سعد وقاص اینگونه است:
شما را به چشم اندرون شرم نیست
ز راه خرد مهر و آزرم نیست
بدان چهر و آن زاد و آن مهر و خوی
چنین تاج و تخت آمدت آرزوی
جهان گر بر اندازه جویی همی
سخن بر گزافه نگویی همی
یا جای دیگر می گوید:
به ایران تو را زندگانی بس است
که تاج و نگین بهر دیگر کس است
*****************************
شادکامی و نیک بختی را برای شما آرزومندم
تشکر از شما
درود برفریناز عزیز وبزرگوارم
یادآوری تاریخ شهرهای ایران بزرگ ،یادآوری دلاوری ها واز خودگذشتگی هاست
با شهر دیگراز ایران عزیزمان چشم به دیدارت می مانم.
سپاس
چشم نیره جون
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .کوروش کبیر
درود برفریناز عزیزم
از همه مهربانی های شما بسیار سپاسگزارم
شادباشی
ممنون
خشنوثره مزداهه اهورهه
درود بر دوست گرامی و همراهم فریناز
راستی برای پیش بینی های میهنی به نامه رستم فرخ زاد به برادرش یک سری بزنید
من برابر نامه رستم فرخ زاد با زند بهمن یسن را نوشته بودم که در تارنما هاویشتان بود بستنش اما اگر بخت یاری کند دوباره می نویسمش
با گزارشی از هفت پرسش و پاسخ هایی چند کم دانش از این کمینه به روزم،با باژ و ساو و برسم در دست، نیایشم می کنم برای آمدن و خواندن از آیین نیاکانی مان[گل].
تشکر . حتماً سرمیزنم
خوبی مهربون
آره معناش برامابیشتره!!
میهن پرستی ، همچون دلبستگی فرزند است به مادر،
ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند .
میهن پرستی آرمان برآزندگان است
و آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد .
* حکیم ارد بزرگ*
مرسی دوست من.
درود برفریناز عزیزم
چو این نامها فتاد در دست من
به ماه گراینده شد شست من
نگه کردم این نظم سست آمدم
بسی بیت ناتندرست آمدم
من این زان بگفتم که تا شهریار
بداند سخن گفتن نابکار
دو گوهر بد این با دو گوهر فروش
کنون شاه دارد به گفتار گوش
سخن چون بدین گونه بایدت گفت
مگو و مکن طبع با رنج جفت
چو بند روان بینی و رنج تن
به کانی که گوهر نیابی مکن
چو طبعی نباشد چو آب روان
مبر سوی این نامهی خسروان
دهن گر بماند ز خوردن تهی
ازان به که ناساز خوانی نهی
یکی نامه بود از گه باستان
سخنهای آن برمنش راستان
چو جامی گهر بود و منثور بود
طبایع ز پیوند او دور بود
گذشته برو سالیان شش هزار
گر ایدونک پرسش نماید شمار
نبردی به پیوند او کس گمان
پر اندیشه گشت این دل شادمان
گرفتم به گوینده بر آفرین
که پیوند را راه داد اندرین
اگرچه نپیوست جز اندکی
ز رزم و ز بزم از هزاران یکی
همو بود گوینده را راه بر
که بنشاند شاهی ابر گاهبر
درود برشما که نگاهبان فرهنگ ایران وایرانی هستید.
مرسی عزیزم
خشنوثره مزداهه اهورهه
درود بر شما دوست همیشه همراه فریناز
به بزرگداشت روز ارد ایزد به امشاسپند اسفند(19 اسفند خورشیدی) روز پایان سرایش شاهنامه استاد اَمِش اُروان فردوسی بزرگ با نمایشنامه « سوگ سیاووش،سوگ ایران،سوگ من» به روزم.
به دیدارم بیا تا مبادا تخم سخن پراکنده نگردد[گل].
چشم دوست عزیز
زندگی یعنی..........
بخند.........هرچندکه غمگینی
ببخش..........هرچندکه مسکینی
فراموش کن...........هرچندکه دلگیری
اینگونه زیستن زیباست.........گرچه آسان نیست
مرسی دوست عزیزم
اپم گلم
درود برفریناز گرامی
خوشاشیراز و وصل بی مثالش
خداوندانگهداراز زوالش
با شهر زیبای شیراز چشم به دیدار شما می مانم
سپاس
اومدم
سلام عزیزم صبحی باز نمی شد
الان خوب شد
ممنون مهربونم
خشنوثره مزداهه اهورهه
درود بر دوست نیک منشم فریناز
جشن چهار شنبه سوری چیست؟
آیا این جشن یک جشن باستانی است و یا با اسلام پیوندی دارد؟
با یک جستار به کنکاش ریشه ی این جشن پرداخته ام
با سفره ی گاهنبار و زم زم خوانی اوستا و آتش روسنی در مجمر و بوی خوش کندر چشم به راه آمدنتم.[گل]
چشم. سر میزنم
سلام دوست گرامی،
دوست دارم درمورد جنبه ی تاریخی
شاهنامه و تمایز قسمت تاریخ اساطیری
با تاریخ واقعی بیشتر بدونم،
اگه مقایسه ای بتونید بکنید بی نهایت ممنون میشم.
چشم .
___________________--------
_________________.-'.....&.....'-.
________________\.................../
_______________:.....o.....o........;
______________(.........(_............)
_______________:.....................:
________________/......__........\
_________________`-._____.-'شاد باشی مهربون
___________________\`"""`'/
__________________\......,...../
_________________\_|\/\/\/..__/
________________(___|\/\/\//.___)
__________________|_______|آرزومند آرزوهــــای قشنگت
___________________)_ |_ (__
ممنون عزیز
سلام من خیلی شاهنامه دوست دارم عاشقشم. اگه به وب منم سر بزنی خوشحال میشم!
متشکرم. حتماً سرمیزنم.
سلام لوگوتو گذاشتم بیابه این آدرس ببین ممنون
http://ghadeer313.blogfa.com/
متشکرم
سلام چه بست عالی داری خیلی ممنون به بست منم سر بزنید دوست داشتین تبادل لینک کنیم
ممنون دوست عزیز. من شما را لینک کردم.
درود به شما:
اگر هوشدارنه بنگریم ، درمی یابیم که فردوسی تمام تلاش خود را برای زنده نگهداشتن واژه های پارسی ، فرهنگ و....گذاشتند. این سرنوشتار ، لبریز از واژه ای تازی می باشد.
ممنون
ابجی فریناز لینک شدین به اسم داستانهای شاهنامه ببخشید دیر شد
ممنون