ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نامهای خاص
الف
آرزو = دختر ماهیار جواهرفروش و همسر بهرام گور
آرش = از سرداران ایران – شاه خوریان
آرش = از حاکمان ملوک و طوایف
آرش = از پهلوانان ایران
آزادسرو = کسی که داستان رستم و شغاد را برای فردوسی نقل کرد
آزاده = کنیز چنگ زن بهرام
آذرافروز = پسر اسفندیار
آذرمهربرزین = آتشکده زرتشتیها
آوه سمکنان = از سرداران ایرانی
اخواست = از سران توران
اردشیر = پسر بیژن گیو
اردشیر = پسر گشتاسپ
اردشیر = نام دیگر بهمن پسر اسفندیار – پادشاه ایران
اردشیر = از نامداران سپاه ایران
اردشیر = نام یکی از موبدهای کیقباد
اردشیر بابکان = اولین شاه ساسانی – پسر ساسان
اردشیر نیکوکار = برادر شاپور ذوالاکتاف – شاه موقت ایران
ارجاسپ = شاه تورانیان
اردوان = شاه شیراز و اصفهان – از ملوک طوایف
ارسطالیس = حکیم رومی – معلم اسکندر
استقیلا = از سرداران تورانی
اسفندیار = پسر گشتاسپ
اسکندر = پسر ناهید و داراب – قیصر روم و ایران و توران
اشک = از پهلوانان ایران
اغریرث = پسر گشتاسپ
الوای = از سرداران ایرانی
الیاس = حاکم خزر – پسر مهراس
اندریمان = پسر ارجاسپ
اندمان = از سرداران ایران
اندیرمان = برادر ارجاسپ
اورند شاه = پسر کی پشین و نوه کاووس شاه
اورمزد = از حاکمان ملوک و طوایف
اورمزد = پسر شاپور – شاه ایران
اورمزد = پسر نرسی – شاه ایران
اهرن = از نامداران روم و داماد سوم قیصر
ایرج = از بزرگان ایران – شاه کابل
ایلا = از سرداران توران
ب
بابک = حاکم اصطخر – از ملوک طوایف
براهام = مرد جهود خسیس در زمان بهرام گور
برجاسپ = از سرداران توران
برزمهر = از سرداران ایران
برزوی = نامی که بهرام گور خود را با آن به شنگل معرفی کرد .
برزویلا = از سرداران توران
برزین = نام پیرمردی دهقان و پدر سه زن بهرام گور
برزین آژنگ چهر = از سرداران ایران
بزانوش = سپهبد لشکر روم
بزانوش = قیصر روم
بلاش = پسر پیروز – شاه ایران
بنداه = پادشاه سند
بنه = از سرداران ایران
بوراب = آهنگر قیصر روم
به آفرید = دختر گشتاسپ
بهرام = پسر اورمزد – شاه ایران
بهرام = پسر بهرام – شاه ایران
بهرام = پسر شاپور – شاه ایران
بهرام = از سرداران ایران از نژاد زرسپ
بهرام = از حاکمان ملوک طوایف
بهرام بهرامیان = پسر بهرام – شاه ایران
بهرام پیروز بهرامیان = از سرداران ایران
بهرام گور = پسر یزدگرد – شاه ایران
بهروز = مرد سپاهی دانایی در لشکر بهرام گور
به زاد برزین = پهلوان ایرانی – نواده رستم
بهزاد = اسب گشتاسپ
بهمن = پسر اردوان حاکم اصطخر
بهمن = پسر اسفندیار – نام دیگرش اردشیر – شاه ایران
بی درفش = برادر ارجاسپ و سردار تورانی
بیژن = از کیانیان – از حکام ملوک طوایف
بیطقون = وزیر اسکندر
بیورد = از سرداران ایرانی
پ
پدروان = پهلوان ایرانی
پشوتن = پسر گشتاسپ
پیروز = پسر یزدگرد – شاه ایران
پیروز = از سرداران ایرانی
ت
تباک = شاه جهرم که به کمک اردشیر آمد .
تبه = از سرداران تورانی
تخوار = از ایرانیان – شاه دهستان
ث
ثقیل = پسر قیصر روم
ج
جاماسپ = ستاره شناس و دانشمندی که وزیر گشتاسپ بود .
جاماسپ = برادر قباد که مدتی به جای او نشست .
جانوسیار = وزیر دارا که او را کشت .
جرجانس = از سرداران توران
جوانوی = پیک ایرانیان به منذر و بهرام گور
جهانگیر قحطانی = از بزرگان عرب
چ
چشموان = دبیر دربار ایران
چغانی = شاه هیتال
چهرزاد = نام دیگر همای – دختر بهمن – ملکه ایران
خ
خراد = از سرداران سپاه اردشیر
خزاعه = از بزرگان اعراب
خزروان = از سرداران ایران
خسرو = جوانمردی که مدتی بر جای بهرام گور نشست
خشاش = دیده بان – از سرداران توران
خضر = راهنمای اسکندر برای پیدا کردن آب حیوان
خوزان = از بزرگان ایران که بر پارس حکمرانی میکرد .
خوشنواز = پسر خاقان چین
د
دارا = پسر داراب – شاه ایران
داراب = پسر هما و بهمن – شاه ایران
داراب گرد = شهری که داراب ساخت .
دشمه = پدر تخوار
دقیقی = شاعر ایرانی که فردوسی قسمتهایی از شاهنامه را از روی دیوان او نوشته است.
دلارای = همسر دارا
دل افروز = خارکنی در زمان بهرام گور
دمور = از سرداران تورانی
ر
رادبرزین = از سرداران ایران
رزمهر = پسر سوفرای
رستم = پسر جاماسپ
رشنواد = سپهبد ایرانی در زمان همای
روزبه = نام موبد بهرام گور
روشنک = دختر دارا – همسر اسکندر
رهام = از پهلوانان ایرانی
ریو = از سرداران ایرانی از نژاد زرسپ
ز
زردهشت ، زرتشت ، زردشت = پیامبر ایرانی
زریر = پسر لهراسپ و برادر گشتاسپ
زنگوله گرد = از سرداران ایرانی
زهیر = از سرداران ایران
س
ساسان = پسر بهمن
ساسان = نوه بهمن
ساسان = پسر دارا و بقیه ساسانها نواده های او بودند و آخرینشان پدر اردشیر بابکان بود .
ساوه = از سرداران ایرانی
سپینود = دختر شنگل – همسر بهرام گور
ستوه = جاسوس ارجاسپ
سرخاب = وزیر بلاش
سقیلا = نام کوهی است .
سروش = ستاره شناس یزدگرد بزه گر که طالع بهرام گور را دید .
سورگ = پهلوان هندی که به جای فور نشست .
سوفرای = از پهلوانان ایرانی
سیامک = از سرداران تورانی
سیه رنگ بهزاد = اسب گشتاسپ
ش
شاپور = از ملوک طوایف از نژاد خسرو
شاپور = پسر اردشیر – شاه ایران
شاپور = پسر اورمزد = شاه ایران ملقب به ذوالاکتاف
شاپور = پسر شاپور ذوالاکتاف – شاه ایران
شاپور رازی = از سرداران ایرانی
شاهوی = پسر هفتواد
شبدیز = اسب بهرام گور
شعیب = سالار تازیان از قبیله قتیب
شغاد = برادر ناتنی رستم
شکنان = از سرداران ایرانی
شماخ سوری = شاه سوریه – از سپاه ایران
شماخ = از سرداران ایران
شنبلید = دختر برزین که با بهرام گور ازدواج کرد.
شنگل = شاه هند – پدر سپینود همسر بهرام
شهرگیر = از سرداران اسکندر
شهرگیر = از سرداران اردشیر
شهروی = نام موبد شاپور ذوالاکتاف
شهره = کسی که بهرام گور او را شاه توران کرد .
شیدسپ = پسر گشتاسپ
شیرو = پسر گشتاسپ
شیرویه = پسر بیژن گیو
ص
صباح = شاه یمن – از سپاه ایران
ط
طائر شیردل = رئیس غسانیان
طرخان = از سرداران تورانی
طغرل = نام باز بهرام گور
طینوش = پسر قیدافه و داماد فور
طینوش = قاصد رومی که نزد یزدگرد واسطه شد تا بهرام گور را آزاد کند .
ف
فرانک = دختر برزین – همسر بهرام گور
فرخ زاد = وزیر قیصر روم
فرشیدورد = پسر گشتاسپ
فرشیدورد = صاحب خسیس خانه ویرانه ای که در راه بهرام گور بود .
فرطوس = سردار تورانی
فروهل = سردار ایرانی
فریان = شاه یکی از شهرهای مرزی اندلس
فغستان = دختر کید – همسر اسکندر
فور = شاه هند
فیروز = شاه غرچه – فرزند گروخان – از سپاه ایران
فیلفوس = شاه روم – پدربزرگ اسکندر
ق
قارن = پسر گشتاسپ
قارن = شاه خاور – از بزرگان ایران
قالوس = پیک روم که از جانب قیصر به نزد لهراسپ رفت .
قباد = پسر پیروز – شاه ایران
قراخان = پسر افراسیاب
قیدافه = ملکه اندلس
قیدروش = پسر قیدافه – داماد فریان
قتیب = قبیله ای از اعراب
ک
کاکله = سردار تورانی
کبرد = سردار تورانی
کتایون = دختر قیصر روم – همسر گشتاسپ – نام دیگرش ناهید است .
کتماره قارنان = سردار ایرانی
کرسیون = سردار تورانی
کسری = پسر قباد – نام دیگرش نوشیروان – شاه ایران
کنارنگ = پهلوان ایرانی
کندر = سردار تورانی
کهرم = برادر ارجاسپ
کهرم = پسر ارجاسپ
کهیلا = سردار تورانی
کید = شاه قنوج
کیروی = نام دهقانی در زمان بهرام گور
گ
گرزم = از بزرگان ایران که از اسفندیار نزد پدرش بدگویی کرد .
گرشاسپ = از سرداران ایران
گرگسار = سپهبد ارجاسپ
گرگوی = سردار ایرانی
گروخان = از سرداران ایرانی – فرزند کیقباد
گستهم = پهلوان ایرانی
گشتاسپ = پسر لهراسپ – شاه ایران
گشسپ = دبیر دربار ایران
گلنار = کنیز اردوان که با اردشیر ازدواج کرد .
گودرز = از ملوک طوایف – اشکانیان
گوران شاه = شاه کرمان – از سپاه ایران
گوش بستر = مرد عجیبی که اسکندر در راه بابل دید.
گو گردگیر = پسر افراسیاب
ل
لنبک آبکش = مرد آزاده و بخشنده در زمان بهرام گور
لهراسپ = از سرداران ایران – شاه ایران
م
مالکه = دختر طائر – دخترعمه و همسر شاپور ذوالاکتاف
مانی = نقاش چینی که در زمان شاپور ذوالاکتاف ادعای پیامبری کرد .
ماه آفرید = دختر برزین که با بهرام گور ازدواج کرد.
ماهیار = وزیر دارا
ماهیار = از بزرگان زمان بهرام گور
ماهیار = جواهرفروش – پدرزن بهرام گور
مزدک = کسی که در زمان قباد ادعای پیامبری کرد .
ملک قیطون = شاه مصر
منذر = معلم بهرام گور
منوچهر آرش = رئیس لشکر خراسان از سپاه ایران
منوشان = از بزرگان ایران که بر پارس حکومت میکرد.
مهرآذرپارسی = نام موبدی است .
مهراس = پدر الیاس حاکم خزر
مهران = دانشمند و ستاره شناس هندی
مهربرزین خراد = از پهلوانان ایرانی
مهربنداد = پیرمردی دهقان در زمان بهرام گور
مهرپیروزبهزاد = از پهلوانان ایرانی
مهرنوش = پسر اسفندیار
مهرک نوش زاد = از اهالی جهرم و از نژاد شاهان
میرین = داماد دوم قیصر
میلاد = از پهلوانان ایرانی
ن
نام خواست = سردار تورانی
ناهید = نام دیگر کتایون همسر گشتاسپ و دختر قیصر روم
ناهید = دختر فیلفوس – همسر داراب – مادر اسکندر
نرسی = از حکام ملوک طوایف
نرسی = پسر بهرام بهرامیان – شاه ایران
نرسی = برادر بهرام گور
نستار = گله دار قیصر روم
نستور = پسر زریر
نصرقتیب = نبیره اسماعیل ع – از نامداران عرب
نعمان = معلم بهرام گور
نوبهار = عمه شاپور ذوالاکتاف – دختر نرسی – زن طائر
نوذران = سردار ایرانی
نوش آذر = پسر اسفندیار
نوشیروان = نام دیگر کسری – پسر قباد – شاه ایران
نیوزار = پسر گشتاسپ
ه
هرمز = نام کدخدای دهی در زمان بهرام گور
هرمز = پسر یزدگرد – شاه ایران
هرمزد پیر = نام موبدی است .
هفتواد = از بزرگان و ثروتمندان شهر کجاران
همای = دختر گشتاسپ
همای = دختر بهمن – نام دیگرش چهرزاد – ملکه ایران
همای = نام موبدی است .
هوش دیو = سردار تورانی
هوم = یکی از پاک مردان ایران
هیربد = نام موبدی است .
هیشوی = قایقران رومی
ی
یاجوج و ماجوج = از موجودات افسانه ای
یانس = برادر قیصر روم
یزدگردبزه گر = برادر بهرام – پسر شاپور – شاه ایران
یزدگرد = پسر بهرام گور – شاه ایران
حالا که سانسور را نپذیرفتیم، جمع کنید حواستان
بر زندگیمان، این طبقهبندی انسانیت را همراه نشویم
http://comedytragedy.persianblog.ir/post/52
سپاس از حضورتون. سرمیزنم.
درود صبح عالی بخیر بانو باز مثل همیشه اموزنده دست مریزاد
سرد و خاموشم
دلیلش را مپرس
نگاهم کن
نگاهم را نمی خوانی
فاصله هاست بین ما
دلت بسته به مهر دیگری ست و بی اعتنا می گذری
نمی بینی
دلم لرزیده است
نمی دانی
دستت را نمی گیرم
فردا نیستی و سوار بر قطار زندگی خواهی رفت . . .
و من می مانم تنها
و ریل هایی که تا بی نهایت کنار هم هستند
اما از غم فراق به ناله آمده اند . . .
بغض گلویم را می بلعم و هرگز نخواهم گفت
دوستت دارم . . .
سلام وب زیبایی داری موفق باشی
سپاس
با تبادل لینک چطوری؟
موافقم. شما را لینک کردم.
از میان دو واژه انسان و انسانیت،
اولی در میان کوچهها
و دومی در لابلای کتابها سرگردان است.
سلام بر فریناز عزیزم
نامهای زیبا و کاملن ایرانی بود
سپاس از حسن انتخابی که داشتی
شادباشی مهربونم
ممنون
برایت مینویسم دوستت دارم
میدانم که نمیدانی
ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی
با توام بی حضور تو ، بی منی با حضور من
می بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند ؟
همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم
سلام دوست عزیز امیدوارم حالت خوب باشه اومدم بگم با یه موضوع جدید به روزم منتظر حضورگرم وصمیمیت هستم
چشم.
سلام؛ نمیدونم چرا وقتی شما نظر میدین احسای خاصی پیدا میکنم خب احساسه نمیشه بیان کرد ولی کلا احساس خوبیه ممنون سر میزنی؛ موفق و پیروز باشی دوست من
{فریناز}
سپاس دوست گرامی
اییییییییییییییییییییییییییووووووووووووووووووووووول خییییلیییی خوشم اومد عالللی بودااااا
مرسی عزیزم.
سلام بر بانوی ایرانی !
جانا ! عجب مطلبی گذاشتی و اسامی اصیل ایرانی گفتی.
هرچند که بعضی از انها الان دیگه کاربردی ندارد ؛ اما دونستن معنی و ریشه آن برای اطلاعات افراد مفید و خوبه !
یک دنیا سپاس - بخاطر حسن سلیقه و انتخابت.
سپاس مرجان گرامی
مهسی دوستم
عروسکای اینجا چه خوشله منو وسوسه میکنه هی کامنت بزارم
میدوسمت دوستم
سلام فریناز جون من ماهی سیاه کوچولو هستم که تازه لینک کردیک همو از سحابی یک عدد ماهی سیاه کوچولو (زیزی) یادته؟ یه مزاحم داشتم آدرس وبم عوض شد لطفا اینو لینک کن
http://sahabiyeman.persianblog.ir/
سحابی یک دختر فضاییヅ
چشم
درود فراوان.
الان که نام های ایرانی رو گذاشتین میخوام بگم از ته دلم امیدوارم که روزی برسه که همه ما ایرانی ها، نامی ایرانی بر روی فرزندان خودمون بذاریم. نام خود من هم عربیه. درسته که معنی زیبایی داره، ولی هر کاری میکنم نمیتونم باهاش کنار بیام. تنها و تنها به این دلیل که ایرانی نیست. چند ساله که با خودم میگم نامم رو برم عوض کنم و یه نام ایرانی رو برای خودم گزینش کنم. حتی گزینش هم کردم ولی نمیدونم چرا تاکنون نرفتم ثبت احوال. شاید تنبل شدم!
درود بر احسان گرامی
اسمت گرچه پارسی نیست اما زیباست.
امیدوارم برای بچه هات بری ثبت احوال و نام نیکوی پارسی برگزینی
سلام لینک شدید
کاش وقتی آسمان بارانیست چشم را با اشک باران تر کنیم ، کاش وقتی که تنها می شویم، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم
ماهی ِ تُنگِ کوچکی هم اگر بودم فراموشم نمیشد دریا
هیچ موجودی نداشتههایش را فراموش نمیکند.
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست …
سلام...
درود برشما که با تاریخ وطنتون بیگانه نیستین...
سپاس
درود صبح عالی بخیر
با صنوبری که روی قله ایستاده بود
گونه روی گونه ی سپیده دم نهاده بود
موج گیسوان به دوش بادها گشاده بود
از نشیب یخ گرفت دره گفتم
این نه ساخت شکفتگی ست
در کجای فصل ایستاده ای
مگر ندیده ای
سبزه ها کبود و بیشه سوگوار
فصل فصل خامش نهفتگی ست
آن صنوبر بلند
با اشاره ای نه سوی دوردست
گفت
قد کوته تو راه را به دیده ی تو بست
گامی از درون سرد خود برآی
پای بر گریوه ای گذار و درنگر
رود آفتاب و آب در شتاب
کاروان درد و سرد
در گزیر و ناگزیر
آنک آن هجوم سبز مرز ناپذیر
در کجای فصل ایستاده ام؟
در کرانه ای
که پیش چشم من
بهار شعله های سبز و
سیره و سرود
در نگاه تو کبود و دود
درود نظرات دیروز من کجاست
کیارش گرامی دیروز فقط یه شعر گذاشته بودی که هست
...تاریخنویسان که قلم در کفشان بود
جز ننگ به پیشانی میهن ننوشتند
یک عمر از این شاخه به آن شاخه پریدند
یک برگ ز خاموشی سوسن ننوشتند
هفتاد من از کاغذ ملّت به هدر رفت
افسوس که قانون مدوّن ننوشتند محمد سلمانی
چه مهمانان بی درد سری هستند این مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت.
زنده یاد حسن پناهی
مزرعه ی اندیشه هایمان را موریانه ی نادانی خورد
ما هنوز برای گنجشکهای آن مترسک می سازیم
در عین حماقت...!
ایمان داشته باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد
چون در هر بهار برایت گل می فرستد
و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.
به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جایی از دنیا باشد
قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش می کند
تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست،
تنها به نگاه او می سپارمت .
سلام
توروخدا تشریف بیارین
سپاس دوست گرامی.
واقعا بعضی اسم ها خیلی زیبا بود
این یه دعوت نامه است
شما 24 آبان به تولد من تو وبم دعوتید.یه کیک بزرگ سفارش دادم.دعوت نامشم زود دادم که بهونه نداشته باشین که سرم شلوغه تازه جمعه هم هست.
اگه افتخار بدی و دعوتم و بپذیری خیلی اما اگه نهمی کنم
با افتخار خدمت میرسم .
اجازه خانم
من تازه آمده ام
هنوز نمی دانم روی کدام نیمکت بنشینم
توی کدام کتاب دنبال ردپای صداقت بگردم!
من جا مانده ام در اولین برگ
در اولین سطر "ای نام تو بهترین سرآغاز"
شعر عاشقی هیچ حفظ نکرده بودم
یک بار سالها دور، از رو خوانده بودم
که پر از غلط های املایی بود
نتیجه اش یک صفر بزرگ
اجازه خانم
من دوباره آمدم
تا مهربانی دلم را با زندگی جمع بزنم
ضرب در بی نهایت
با دلهای شما تقسیم کنم
من آمده ام
تا یک مثنوی بلند عاشقانه را
برای این کلاس از حفظ بخوانم
فرصتی دوباره می خواهم
چشم زمستون قشنگترمیذارم
نفهمیدم شماکجاتشریف دارین؟؟؟؟
اهل تهرانم.
روزگارم بد نیست.
...
سلام فریناز جان.
ب روزم.
چشم . اومدم.
سلام اگر هستی این کد ی که نمی توانی از مطالب کپی کنی برام می فرستی
ببخشید دیر رسیدم.
انگار کد رو گذاشته بودی.
درود...
کاملا درست می فرمایید اما این انسان اگر صد بار هم جمله ی که شما نقل کردید بخواند باز سعی در انکارش دارد ...ولی یک لحضه فکرش را بکنیم که چرا باید یک نفر خودش رااین همه به زحمت بیندازد و خود را به هزار چهره درآورد تا به وبلاگهای دیگران برود و به توهین بپردازد. این قضیه سر درآز دارد چون تنها قربانی همچین اتفاقی من نبودم بسیار از وبلاگهای دیگر هم این اتفاق برایشان رخ داده و بدتر از آن من در قسمت پستی که گذاشتم لینکی را معرفی کردم که اگر به آن مراجعه کرده باشید و نظرات را ارزیابی کنید متوجه میشید که چه کسانی سعی در ایجاد دودسته گی دارند عده ای خود را به هزار رنگ درآوردند تا بلکه اختلافات قومی را باز دامن بزنند حال وضیفه من چیست قطعا نباید سکوت کرد , سکوت کردن در مقابل این وطن فروشهای که با دسیسه چینی سعی دارن باز اختلاف افکنی کنن با خیانت فرقی ندارد...
با درود و سپاس از نظر ارزشمندتان...
سپاس
تطبیق زبانهای اوستایی ، پهلوی ، تالشی و تاتی آذربایجان
واژه هایی از زبانهای اوستایی ، پهلویی ، تالشی آستارا ، تاتی کرینگان ، تاتی گلین قیه
خدمت میرسم.
درود و وقت بخیر دوست من
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
"سراسر درد ، شعری دارم امشب "
درون قافیه بیدارم امشب
در این مصرع تو گویی آتش افتاد
و من تب دارم و بیمارم امشب
درون قایقی از جنس دفتر
شدم باران و هی میبارم امشب
شدی دور از من و دستان سردم
شدی دور از دل غمبارم امشب
ردیفش کرده ام امشب بگویم:
که من با شعر خود بیدارم امشب
چون عادت کرده ام خوشبخت باشم
به حد مرگ تو را دوست دارم امشب
حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود. افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند. .....دکتر علی شریعتی
سلام فریناز خانوم
از مطلبی که گذاشتید ممنونم.
سپاس
در این سرای بی کسی، کسی به در نمــی زند
به دشت پر مـــــــــلال ما پرنده پر نمـــــی زند
یکـــــــی ز شب گرفـــتگان چراغ بر نمـــــی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمــــــی زند
نشسته ام در انتــــظار این غــــبار بی ســــــوار
دریغ کــــز شبی چنین سپیده سر نمـــــی زند
گذرگـــهی ست پر ستم که اندر او به غـــــیر غم
یکی صـــــــلای آشنا به رهــــگذر نمــــی زند
دل خـــراب من دگـــــــــــر خرابتر نمــــــی شود
که خنـــــجر غمت ازین خراب تر نمــــــی زند
چه چشم پاسخ است از ین دریچه های بسته ات؟
برو که هیـچ کس ندا به گوش کر نمــــی زند
نه ســــــایه دارم و نه بر، بیفکنندم و ســــزاست
اگـــر نه بر درخـــت تر کسی تبــــــر نمی زند
هوشنگ ابتـــــــهاج
سلام
سلام و درود خاطره عزیزم
با صدای بلند خوندی؟
بله
حالا چی میشه؟
همش فکر میکنم یکی پشت سرمه
دیگه برامون میان
منم تو عالمه خواب و بیداری بودم خوندم بعد از جا پریدم
منم رفتم دستشویی احساس کردم یکی بهم زل زده فقط بدو در اومدم
بسم الله.بسم الله.بسم الله
بسم الله
من جووووونم نمی خوام بمیرم
من جن دیدم
البته یه دقه به چشمم خورد و رفت
زیاد فکر نکن
جدی دیدم قبلا خونه مامان بزرگم اینا اصفهان بود قدیمی بود و پر درخت انگور من داشتم با دختر داییم هتم بازی می کردم بعد داشتیم با لیزز بازی می کردیم می گفتیم هر کی لیزر رو گرفت برده من داشتم لیزر رو میچرخوندم بردم زیر درخت انگور دیدم یه چیزی نتد دوید رفت اونور همه مون جیغ زدیم رفتیم تو یا دوباره تو همین خونه مامان بزرگم میبینه یکی رفت پشت زیر تلویزیونی یرش رو کرد بالا یه نگاه کرد دوباره رعت پایین مامان بزرگم فکر کرد دختر دایی ها من وقتی رفت دید هیچکس نیست
بس کن فسقل من .
شب خوابت نمی بره ها!
گفته باشم
نه من خوابم میره