ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نامها ی خاص
الف
آبتین = نام پدر فریدون
آرزو = نام همسر سلم
آزاده = نام همسر تور
آفریدون = پسر آبتین و فرانک . ششمین شاه ایران که پانصد سال پادشاهی کرد.
اجناس = از سرداران توران
ارژنگ = نام سالار مازندران که از دیوان بود
ارژنگ = از سرداران تورانی
ارنواز = خواهر جمشید که ابتدا همسر ضحاک شد و سپس به همسری فریدون درآمد
اسپینوی = نام همسر تژاو سردار تورانی
اشکبوس = نام سردار تورانی
اشکش = از سرداران ایرانی
اغریرث = پسر پشنگ و برادر افراسیاب که به دست برادر کشته شد
افراسیاب = فرزند پشنک که بعد از پدر به پادشاهی توران رسید
اکوان = نام دیوی که رستم او را کشت
الکوس = نام سردار تورانی
الوا = از سرداران ایرانی
اندریمان = از سرداران تورانی
اولاد = پهلوانی دلیر که بعد از پیروزی رستم بر دیوها سالار مازندران شد
اهنوخشی = مردمی که اهل اندیشه بودند
ایرج = نام پسر کوچک ( سوم)فریدون پادشاه ایران
ارمایل = یکی از آشپزهای ضحاک که سعی در نجات جوانان داشت
ارجاسب = از بزرگان لشکر توران
ب
بارمان = از سرداران تورانی
بهرام نیو = پسر گودرز و برادر گیو . از سرداران ایرانی
بیژن = پسر گیو . از سرداران ایرانی
بیورسپ = پسر مرداس که بسیار ناپاک و پلید بود و نام دیگر او ضحاک است.
برزین = از بزرگان سپاه ایران
برته = از بزرگان ایرانی
بید = از دیوان
پ
پشنگ = برادرزاده فریدون پادشاه ایران و داماد ایرج
پشنگ = پادشاه توران و پدر افراسیاب
پرمایه = برادر فریدون
پلاشان = از بزرگان تورانی
پولاد = از بزرگان سپاه کیقباد
پولادوند = سردار تورانی
پولاد غندی = از دیوان
پیران = سردار تورانی و وزیر افراسیاب
پیلسم . پیلستم = پسر ویسه و برادر پیران
ت
تخوار = از سرداران توران
تژاو = از سرداران توران
توابه = از سرداران ایران
تلیمان = از سرداران ایران
تور = پسر دوم فریدون
تهمتن = رستم
تهمینه = دختر شاه سمنگان که با رستم ازدواج کرد
ج
جریره = دختر پیران که با سیاوش ازدواج کرد
جمشید = پسر طهمورث که هفتصدسال پادشاهی کرد
جهن = از بزرگان توران و پسر افراسیاب
چ
چنگش = از سرداران تورانی
خ
خراد = از سرداران سپاه ایران
خزروان = از سرداران توران
خون اسیاوشان = گیاهی که از خون سیاوش رویید
د
دستان زند = زال
دانشومند = نام موبدی که تهمیته را برای رستم خواستگاری کرد
دموی = از سرداران توران
دیو سپید = رئیس همه دیوها
ر
رخش = نام اسب رستم
رستم = پسر زال و رودابه . قهرمان اسطوره ای شاهنامه
رودابه = دختر مهراب و سیندخت که با زال ازدواج کرد
رویین = از سرداران تورانی . پسر پیران
رهام = از سرداران ایرانی . پسر گودرز
ریو = از سرداران ایرانی . داماد طوس
ریو = پسر کاووس
ز
زرسپ = پسر منوچهر
زرسپ = پسر طوس
زنگه شاوران = از سرداران ایران
زواره = نام برادر رستم
زوطهماسب = پس از نوذر به پادشاهی رسید و پنج سال پادشاهی کرد
زال = پسر سام نریمان و پدر رستم
زادشم = پدر پشنگ شاه توران
ژ
ژنده رزم = برادر تهمینه
س
سام نریمان = پدر زال و پسر نریمان
ساوه = از سرداران توران
سپند = نام کوهی است
سپهرم = از سرداران توران
سرخه = پسر افراسیاب
سرو یمن = از سرداران ایران
سزان = از سرداران توران
سلم = پسر بزرگ فریدون
سنجه = نام یکی از دیوها
سودابه = دختر شاه هاماوران . همسر کیکاووس
سهراب = نام پسر رستم و تهمینه
سهی = همسر ایرج
سیامک = پسر کیومرث که در جنگ با اهریمن کشته شد
سیاوخش . سیاوش = نام پسر کیکاووس
سیاوخشگرد = نام شهری که سیاوش بنا نهاد
سیندخت = همسر مهراب . مادر رودابه
ش
شاپور = از بزرگان ایرانی
شبرنگ بهزاد = نام اسب سیاوش
شماساس = از سرداران توران
شنگل = از سرداران توران
شهربانو = دختر گیو . همسر رستم
شهرناز = خواهر جمشید . ابتدا همسر ضحاک بود و سپس به همسری فریدون درآمد
شید = از سرداران توران
شیداسپ = وزیر طهمورث
شیدسب = از سرداران ایران
شیدوس = از سرداران ایران
شیدوش = پسر گودرز . از سرداران ایران
شیده = پسر افراسیاب . نام دیگرش پشنگ است .
شیروی = از سرداران توران
ط
طوس = از سرداران ایران . پس نوذر. توس
طورگ = از سرداران توران
طهمورث = پسر هوشنگ که سی سال پادشاهی کرد
غ
غرچه = سردار تورانی
ف
فریدون = ششمین شاه ایران که پانصد سال پادشاهی کرد . پسر آبتین و فرانک
فرامرز = نام پسر رستم
فرانک = نام مادر فریدون
فرشیدورد = برادر پیران . از سرداران توران
فرغاز = از سرداران توران
فرنگیس = دختر افراسیاب . همسر سیاوش
فرود = پسر جریره و سیاوش
فرهاد = از سرداران ایران
فریبرز = برادر سیاوش . پسر کاووس
فرطوس = سردار توران
ق
قارن کاوگان = برادر قباد . از سرداران ایران
قباد = برادر قارن . از سرداران ایران
قراخان = از سرداران تورانی
قلون = از سرداران توران
ک
کاتوزیان = مردمی که کارشان پرستش بود
کافور = پادشاه شهر بیداد
کاکوی = نبیره ضحاک . از سرداران توران
کالو = از سرداران توران
کاوه = آهنگری که هجده تن از پسرانش را ضحاک کشت و بالاخره برضد او قیام کرد
کاموس = سردار توران
کبوده = سردار توران
کرکوی = نبیره سلم
کرمایل = آشپز ضحاک که سعی در نجات جوانان داشت
کروخان ویسه نژاد = سردار توران
کشواد = سردار ایران. پدر گودرز
کلاهور = از سران لشکر دیوها
کنارنگ = سردار ایران
کنارنگ = یکی از دیوها
کاتی = سردار توران
کندرو = وزیر ضحاک
کندرو = سردار توران
کهرم = سردار توران
کهارکهانی = سردار توران
کی آرش = پسر کیقباد
کی آرمین = پسر کیقباد
کیانوش = برادر فریدون
کی پشین = پسر قباد
کیخسرو = پسر فرنگیس و سیاوش
کیقباد = یازدهمین شاه ایران که صد سال پادشاهی کرد
کی کاووس = پسر کیقباد که صدوپنجاه سال پادشاهی کرد. دوازدهمین شاه ایران
کیومرث = اولین پادشاه ایران که سی سال پادشاهی کرد
گ
گرازه = از سران سپاه رستم
گردآفرید = دختر گژدهم سردار ایرانی که سهراب عاشق او شد
گرسیوز = برادر افراسیاب
گرشاسپ = دهمین شاه ایران که نه سال پادشاهی کرد
گرشاسپ جم = از بزرگان زمان فریدون
گرگین = پسر میلاد . از سرداران ایران
گروی زره = سردار توران
گرزم = سردار توران
گژدهم = سردار ایران در دژ سپید
گستهم = پسر گژدهم . سردار ایران
گلباد جنگی = برادر پیران . سردار توران
گلشهر = همسر پیران
گودرز = پدر گیو و پسر کشواد . از بزرگان ایران
گیو = پسر گودرز و پدر بیژن . از بزرگان ایران
ل
لهاک = برادر پیران . از بزرگان توران
م
ماه آفرید = همسر ایرج
مرداس = پدر ضحاک که به دست پسر کشته شد
مردوس = سردار توران
منشور = از بزرگان توران
منوچهر = نوه ایرج و ماه آفرید . هفتمین شاه ایران که صدوبیست سال پادشاهی کرد
منیژه = دختر افراسیاب . همسر بیژن
مهراب = پدر رودابه
میلاد = سردار ایرانی
مهین بانو گشسب = دختر رستم . همسر گیو
ن
نستهین = برادر پیران . سردار توران
نسودی = مردمی آزاده که می کاشتند و از دسترنجشان می خورند
نوذر = پسر منوچهر که هفت سال پادشاهی کرد . هشتمین شاه ایران
نهل = سردار توران
نیساریان = مردمی که کارشان جنگ بود
و
ورازاد = شاه سپیجاب . سردار توران
ویسه = پدر پیران . از بزرگان توران
ه
هجیر = پس گودرز . سردار ایرانی
هزبر = سردار توران
هژیر = سردار ایران
هوشنگ = پسر سیامک که چهل سال پادشاهی کرد
هومان = برادر پیران . از بزرگان توران
هیربد = مامور شبستان کیکاووس
وقتی از کسی کینهای به دل میگیری در واقع دشمن را به قلب خود راه داده و برای او جایی تعیین کردهای. سعی کن خانه دلت را تنها از دوستان پرکنی و هرگز گوشهای از آن را در اختیار دشمنان نگذاری...خانه ی دلم پر از توست آبجی جونم
مرسی عزیز دل
شاهزاده ی عشقی که غلامت شده ام
پابند تو و اسیر دامت شده ام
گویند کبوتری وفادار تر از طوقی نیست
طوقی صفتم ، جلد مرامت شده ام
عیار دوستی صداقتی است که دوستت در صندوقچه دلش ذخیره کرده است.
از اوج فلک ستاره چیدن سخت است
دور از منی و به تو رسیدن سخت است
ای دوست که بی تو زندگی زندان است
بدان که از تو دل بریدن سخت است
دوستی مثل بوییدن یک سیب است،
بدون آنکه به آن گازی بزنی
* * ★ ★ ♡ *
★ ★ ☆ ★ *
♡ ★ * ★ * ☆
★ * ★ * ☆ شادباشی ★
♥ * ★ ★ *
♡ ☆ ★
♥ شادباشی ☆ * ★ * ♥ ★
* * ★ ★ ♡ *
★ ★ ☆ ★ *
♡ ★ * ★ * ☆
★ * ★ * ☆ ★
♥ * ★ ★ *
♡ ☆ ★
♥ شادباشی ☆ * ★ * ♥ ★
* * ★ ★ ♡
ممنون عزیز دلم.
سلام...
درود .
شما که زحمت میکشین اسمتون را هم بنویسین.
گاهی دلت نمیخواهد
دیروز را به یاد بیاوری
اَنگیزه ای برای فردا نداری
و حال هم که...
گاهی فقط دلت می خواهد
زانوهایت را تنگ در آغوش بگیری
یا که دستانت...
و در گوشه ای از گوشه ترین جای دنیا!
میمهان یک یا که چند قطره ای اشک باشی و بس...
ماههاست که آب
از سرِ روزگـــارم گذشته
سلام فریناز عزیز
ازهمه مهرت سپاسگزارم
دوستی ها خورشید فروزانی است که می تواند بسیاری را گرما ببخشد
شادباشی
خداوندا رفیقم را تو یاری کن
ژس بقیشو کی میذاری؟
فعلاً باید جلد دوم را شروع کنم بعد قسمت دوم نامهای خاص را میذارم.
سلام فریناز خانوم
خیلی سخت بود به زبان کودکانه تعریف کنم. رفتم انقلاب یه کتاب شامل 12 تا قصه ش رو گرفتم. طرف قیمت قبلی هم می داد کیف کردم ... ورق گلاسه 12500 تومن.
بهم سر بزنید منتظر نظراتتون هستم.
چه بهتر .
خدمت میرسم
سراپا اگر زرد پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی ، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
قیصر امین پور
بایاد رفیق است که دنیا برپاست
خشنوثره مزداهه اهورهه
درود بر شما دوست ارجمندم فریناز گرامی ام
پوزش که در تازه کردن تارنما هاویشتان کمی درنگ افتاد
با پاره ی دیگری از جستار دنباله دار « فرا زمینیان و استوره های ایرانی» در خویشکاری شما هستم
کلبه ام را روشن نما با سرودی از مهر[گل][گل][گل].
در خدمتم.
سلام
ضایعه برای ادبیات کردی..
آپم...
اومدم
سلام بانو .
با موضوعات تاریخی به روز هستم ؛ در صورت تمایل خوشحال میشم که یک سری بزنی .
در ضمن از دوستانی که در این زمینه علاقمند هستند ؛ دعوت به بازدید می کنم.
با تقدیم احترام.
خدمت میرسم.
ممنون که اومدی
خواهش میکنم
سلام بر خواهر خوب و گرامیم خیلی کم پیدا شدی گرامی امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشی
ممنون . سرمیزنم
اسم بچمو میزارم سیاوش چه حالی بده
به سلامتی . مبارکه.
عالی بود خانومی مرسی مه افرید و به افرید رو خیلیییییییییی پسندیدم
سپاس.
سلام سوالی داشتم دوست خوبم میشه بگی پدر نریمان کی بود؟
:
نریمان پسر گرشاسپ و پدر سام بود.
سلام اسم مادر فرامرز چیست
درود بر شما
رستم زنان زیادی داشت و من به نام مادر فرامرز در شاهنامه برخورد نکردم.
خیلی جالب بود ولی اون چیزی رو که می خواستم پیدا نکردم زن سام که بود؟
نام زن سام در شاهنامه نیامده.
ممنون از شما. خوب فرهنگ ایرانی یعنی همه خاور نزدیک که فریدون سه پسر داشت تورج سمبل تورانیان(ترکان)، ایرج سمبل ایرانیان، سلم سمبل سامی ها(اعراب). البته اسامی که نگاه می کردم اکثرا تورانی بودند ومتوجه چیزی که نمی شم اینست که چرا در شاهنامه مازندران را با اهریمن و دیو یکسان گماشته است. لطفا در سایت خوبتان مطالب علمی قرار دهید که کمی هم مطابق قران کریم مردم را به تفکر وا دارد.
درود دوست گرامی
مازندرانی که در شاهنامه از رفتن سام و کیکاووس و رستم به آن سخن رفته است، تبرستان، یعنی مازندران کنونی، نیست.
تبرستان(آمل و ساری و تمیشه) نشستنگاه فریدون شمرده شده.
در «تاریخ تبرستان»، چنین آمده است: مازندران به حد مغرب است. در «زینالاخبار» گردیزی در گزارش پادشاهی کیکاووس چنین آمده است: خبر رستم دستان به ایشان رسید. رستم با ١٢ هزار مرد مسلح تمام از سیستان برفتند و بیابان بگذاشتند و از راه دریا به مازندران آمدند که او را یمن گویند. در «احیاالملوک» از ملک شاهحسین سیستانی چنین آمده است: رفتن کاووس به مازندران و گرفتار شدن او و پهلوانان ایران، از آن مشهورتر است که محتاج بیان باشد. این مازندران که مشهور شده، نه این است. بلکه مازندران ناحیهای است در بلاد شام. در دیباچهی شاهنامهی ابومنصوری چنین آمده است: و آفتاب برآمدن را باختر خواندند و فرو شدن را خاور خواندند و شام و یمن را مازندران خواندند و مصر گویند از مازندران است.
کاربرد مازندران به معنی تبرستان، از سدهی پنجم آغاز شد و رفته رفته تبرستان فراموش شد و مازندران جای آن را گرفت.
دوستان فقط یک چیزی بایستی در نظر داشت آنهم اینکه این اسامی مربوط به ملت های ساکن در خاور نزدیک بوده ربطی به زبان فارسی امروزی یا دری ندارد. حتی زبان پهلوی بسیار متفاوت از این زبان بوده است. دوستان می گویند مازندران جدای از اینجا بوده است. دوستم طبرستان را می شناسیم که از بومیان ایران بوده در کنار بومیان دیگر مانند آمازون ها،خزرها و امردها و غیره. من با شما موافق هستم که امروزه اثبات شده ریشه بسیاری لغات فرهنگ های اوارا اسیا یکی بوده شاید بالغ بر دو هزار لغت مشترک. نمونه زیاد است که من فقط یک نمونه می آورم. کلمه کوره است. روزی پارس ها آمدند ایران در پیشرفته ترین حالت خود بود ولی آنها فرهنگ ایلیاتی و عشایری داشتند و لذا آنهانیز در کلمات تشان کوره را استفاده می کردند. چند روز قبل در یکی از وبلاگ ها دعوای ترکان-فارسان بود که کوره فارسی یا ترکی حالا من میخوام بگم کوره یک کلمه عیلامی است که وارد زبان های دیگر شده و فارس ها نیز از آن استفاده کرده اند. کوره از کلمه کورا یا قورا می آید یعنی پختن و سوزاندن است. ترک ها هم همین کلمه را دارند قورمه وکورمه و یا همان قورمه سبزی خودمان.
پس با دیدن یک کلمه حکم به فارسی و ترکی بودن نفرمایید. مردمان بومی وم تمدن ساز این سر زمین مانند عیلامیان، الیپی ها و هوری ها و مانا ها و اورارتوها و بسیاری که ما اسم آنها را نمی دانیم قبل از آمدن هر ترک و فارسی بنیان گذار دو انقلاب اقتصادی اجتماعی بزرگ از سه انقلاب بودند یعنی انقلاب تولید غذا و انقلاب شهر نشینی که در خاور نزدیک و ایران اتفاق افتاده و سومین انقلاب یعنی انقلاب صنعتی در غرب اتفاق افتاده است.
درود بر تماما شما !
آیا رساله ی در مورد شناسایی قهرمانان اساطیری که در آن مفصلا نبشته شده باشد ، معلومات دارید اگر رهنماییم کنید خوشحال خواهم شد تشکر دوستان عزیز !
کتاب قهرمانان اساطیری شاهنامه نویسنده دکترگلفام شریفی
کتاب رمزهایی از اساطیر ایران در شاهنامه نویسنده علی سلطانی گرد فرامرزی
نهادینه های اساطیری در شاهنامه نویسنده: مهوش واحددوست
دوست عزیر
اسطوره و موضوع آن مربوط به نحوه آفرینش انسان و جهان است. اسطوره هایی ایرانی همه ریشه در اساطیر بین النهرینی دارد. مثلا هفت خوان رستم مانند هفت گیل گمیش است. لذا اسطوره ایی که در قرن چهارم هجری قمری توسط فردوسی بزرگ سروده شود از قابلیت اسطوره ایی برخوردار نیست لذا من پیشنهاد می کنم ابتدا کتاب اسطوره گیل گمیش را مطالعه کنید و بعد اسطوره های دیگر را. حتی عید نوروز ما سایه ای عید نوروز بابلی هاست. دوستان ما ایرانیان ادامه فرهنگ خاور نزدیک هستیم و با آمدن زبان فارسی چیزی بدان اضافه نشده است لطفا خودتان را از فرهنگ غنی سومر و عیلام جدا نکنید که اون موقع فقط سایه های جعلی همه چیز دستمان خواهد بود. لطفا برای اثبات حرف من به نقش فروهر در فرهنگ مصر و بین النهرین دقت بفرمایید.
خیلی خوب و قشنگ بود


خیلی قشنگ بود
عالی
جالب
زیبا
و..
چرا تهمورث یا تهمورس را طهمورث نوشتید ؟! همچنین توس را طوس، زوتهماسپ را زوطهماسب و استوره را اسطوره، فرتوس را فرطوس، هژبر را هجبر، هژیر را هجیر نوشتید !
«هشتده» (18) شده «هژده». ولی هجده یعنی چه ؟
بجای ویژه هم نوشتید خاص ! واژه ایرانی که دارید بجایش بیگانه ننویسید.
از اینگونه که یاد شد بیش از اینها است. خواهشمندم درستشان کنید. از شما الگو میگیرند. خواهشمندم بدآموزی نکیند. برخی استادان یا بگفته خودشان «اساتید»(!) د معرب پردازی و عربی سازی میکنند، شما کمکشان نکیند.
ارسال نیست و گسیل یا فرستادن است.
درود بر شما گرامی
حقیقتش اینه که من از روی نسخه منظوم دکتر دبیرسیاقی شاهنامه را به نثر درآوردم ، بنابراین سعی کردم به متن وفادار بمانم. نکاتی که برشمردید میپذیرم اما وفاداری به متن اصلی را شرط کارم قرار دادم.
سپاسگزارم از نظرات مفیدتون
همیشه طوری زندگی کن که انگار ساعتی بعد نیستی...
وطوری مرگ را در آغوش بگیر که انگار همیشه بوده ای....
زیبا بود...زیبا چون شبنم بر برگ رزی هنگام صبح.....
عالی بود حالا اما واقعی بودن
سپاس.
شاهنامه ترکیبی از تاریخ و افسانه است.
هیچی
با سلام چندتا سوال داشتم .اولیش انیکه آیا شما خودتون شاهنامه کار می کنید؟دومیش اینکه چرا اینقدر اشتباه نوشتید ؟سومیش اینکه منم از شاهنامه ی دکتر دبیر سیاقی استفاده می کنم و تا به حال نوشته ای به اینصورت ندیدم.بخش تئوری و شخصیت شناسی کاملا درسته توصیف اسامی شاهنامه کاملا درست هستش اما چرا شما داینقدر اشتباه نوشتاری دارید گیومرت نه کیومرث لطفا اصلاح کنید!من خودم استاد دانشگاه هستم اما نوشته ای د عمرم به ایت بدی ندیدم!
درود بر شما استاد گرانقدر.
ممنونم از نظراتتون.
من حدود سی سال پیش این داستانها را به نثر فارسی درآوردم .ابتدا نظری به چاپ نداشتم و سال 91 در وبلاگ قرار دادم با این هدف که جوانان با داستان های شاهنامه آشنا شوند.متاسفانه شیادان شروع به کپی برداری کردند و من مجبور به چاپ کتاب شدم.
امروزه کلی کتاب داستانهای شاهنامه میبینید که یا از کتاب من کپی کرده اند و یا با تغییرات کمی به نام خودشان چاپ کرده اند.
چاپ اول در سال95 انجام شد به خاطر اشتیاق خوانندگان سال 97 چاپ دوم نشر یافت.
ولی در مورد اشتباهات در طول زمان نامها ممکن است دچار تغییراتی شوند. من همه جور تلفظ و همه جور املایی را برای این نام دیده ام. هدف من تعریف داستان است نه ریشه شناسی کلمات و نامها.
در ضمن من از کتاب شاهنامه دکتر دبیرسیاقی. انتشارات علمی. سال 61 استفاده کرده ام.
نظرتان درباره بدی نوشتارم محترم است. من ادعایی ندارم.
بسیار زیباست سپاسگزارم
اگر امکانش هست بصورت جدول یا شکل درختی نام و نسبت افراد در شاهنامه را تنظیم فرمایید عالی میشود هموطن عزیزم