ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جشن ملی نوروز در شاهنامه فردوسی بزرگ
فردوسی بزرگ و سفارش به پاسداری از نوروز و جشنها و آداب و رسوم ملی ایران :
بیارید این آتش زردشت
بگیرد همان زند و اوستا بمشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسبی
بماند کین دین گشتاسبی
یکی از جشنهایی که در شاهنامه فردوسی از آن نام برده شده ، آئین و مراسم نوروز می باشد. در این مقاله سعی بر این است که درباره مراحل پیدایش این جشن ،زمان برگزاری ،استعمال کلمه نوروز و چگونگی آن در شاهنامه توضیحاتی داده شود .
جشن نوروز از مهمترین مراسمی است که از سالیانی دور در بین ایرانیان فلات ایران رایج بوده و به یادگار مانده است . امروزه همه اقوام ایرانی نوروز را بر تمامی جشنهای برتری می دهند . ولی متاسفانه آنها از خانه خود توسط بیگانگان جدا شده اند و مرزهایی غیر واقعی بین آنها و ایران گذاشته شده است . گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است : ایران افغانستان ازبکستان تاجیکستان ترکمنستان آذربایجان ارمنستان کردستان سوریه و ترکیه و عراق و . . . شادی و سرور در این زمان ،چندان دور از ذهن نیست زیرا جهان رنگی دیگر به خود می گیرد و زمان ،زمان زایش زمین است و تولد گیاه . حال از چه دوره ای این عید به صورت رسمی درآمده بهتر آن است که بدانیم از چه زمانی گاه شماری وجود داشته ؛ زیرا اگر این آئین به صورت یک جشن در فصل بهار انجام می شده است باید در سال زمان معینی داشته باشد و داشتن وقتی مشخص لازمه این گفتار می گردد .
گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است : ایران افغانستان ازبکستان تاجیکستان ترکمنستان آذربایجان ارمنستان کردستان سوریه و ترکیه و عراق و . . . شادی و سرور در این زمان ،چندان دور از ذهن نیست زیرا جهان رنگی دیگر به خود می گیرد و زمان ،زمان زایش زمین است و تولد گیاه .
پس اساس به وجود آمدن این جشن آغاز بهار ،و در واقع شادی طبیعی از پایان فصل سخت سرماست .در این فصل ،تمامی ناخوشی های مربوط به سرما از بین رفته و جای آن را سبزی و طراوتی وصف نشدنی فرا می گیرد. زمین لباس تازه در برمی کند و زمینی دیگر می شود و شاید ،آدمیان همین دید را نسبت به خود نیز داشته اند.
این عقیده در اشعار شاهنامه هم دیده می شود. هنگامیکه گیوبیژن را نمی یابد ،به چاره جوئی نزد کیخسرو رفته و از او می خواهد که او را دریافتن گمشده اش یاری نماید. کیخسرو بدینگونه پاسخ می دهد که :
بمان تا بیاید مه فرودین
که بفروزد اندر جهان هوردین
بدانگه که برگل نشاندت باد
چو برسر همی گل فشاندت باد
بگویم ترا هر کجا بیژنست
بجام اندرون این مرا روشنست
تا زمانی که نوروز فرا نرسیده کیخسرو نمی تواند به جام جم نگاه بیاندازد و اسرار ببیند .چرا؟ تنها در بهار است که تغییراتی کاملاً محسوس جهان را فرا گرفته ،زندگی بار دیگر آغاز می گردد.(البته زندگی گیاهی که شاید به همان اسطوره (مشی و مشیانه ) و (یم ویمگ ) برگردد که اولین جفت انسانی اند.
پس انسان نیز تولدی دوباره می یابد و از تمامی بدیها جدا گشته ،مانند موجودی تازه به دنیا آمده ،بدون گناه می گردد . کیخسرو نیز تنها در نوروز است که می تواند جام جم را در دست گرفته و راز هفت کشور را دریابد .
یکی جام برکف نهاده نبید
بدو اندرون هفت کشور بدید
زمان و نشان سپهر بلند
همه کرده پیدا چه و چون و چند
فردوسی ،آغاز شهریاری کیومرث (اولین انسان ) و برتخت نشستن وی را در اول برج حمل می داند .
چنین گفت کائین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
چو آمد ببرج حمل آفتاب
جهان گشت با فرّ و آئین و آب
بتابید از آن سان زبرج بره
که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد برجهان کد خدای
نخستین بکوه اندرون ساخت جای
و نیز در زمان پادشاهی جمشید، هنگام برپائی نوروز در روز هرمزد از ماه فروردین است .
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شد قره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی تن دل ز کین
به نوروز تو شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان بشادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بما ماند از آن خسروان یادگار
در شاهنامه می خوانیم که پس از طهمورث ،جمشید پسر وی به تخت پادشاهی نشست و همه مرغان و دیوان و پریان به فرمان او درآمدند .وی به ساختن آلات جنگی پرداخت ،رشتن و تافتن و بافتن به مردم آموخت ، طبقات چهارگانه کاتوزیان ،نیساریان ،نسوریان و اهتوخوشی را پدید آورد ،به دیوان دستور داد تا با آب و خاک ،گل درست کرده ،گرمابه و کاخهای بلند سازند و سپس از سنگ ،گوهر بیرون آورد ،بویهای خوش پدیدار ساخت ،پزشکی را بوجود آورد و کشتی رانی را به مردم آموخت وبعد از تمامی این کارها ،تختی ساخت که هرگاه اراده می کرد دیوان آن را برداشته و به آسمان می بردند و در روز هرمزد فروردین براین تخت بر آسمان رفت و جهانیان این روز را روز نو خواندند .
همه کردنیها چو آمد بجای
ز جای مهی برتر آورد پای
بفر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
بجمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
اغلب کتب قدیمی جمشید را پایه گذار نوروز دانسته اند. دلیل انتساب این جشن به جمشید به درستی بر ما معلوم نیست . اما با اطلاع به اینکه فردوسی شاهنامه را براساس روایتهای قدیمی و کتاب خداینامه به نظم درآورده است ، در می یابیم که نسبت دادن این جشن بجمشید از دوران بسیار قدیم معمول بوده است .
در هر حال نوروز در ایران چنان اهمیتی داشته است که با روی کار آمدن دین زرتشت به عنوان یک دین حکومتی در زمان ساسانیان ،نه تنها از بین نرفت بلکه جایگاه خاصی نیز پیدا نمود .
«در این عهد نوروز را در میان ملت
ایران و نیز در دربار ،مراسم مخصوص و تشریفات فراوان در کار بوده است و بتحقیق می
توان گفت که در هیچ زمان نوروز را با این همه تکلفات بجا نمی آوردند.»
«مورخین یونانی می نویسند که ژوستین دوم امپراطور روم کمی بعد از جلوس خود به تخت که در چهارم نوامبر سال پانصد و شصت و پنج میلادی بود سفیری به دربار انوشیروان فرستاد که با شتاب تمام راه افتاده ،سفر کرد ولی در شهرهائیکه سر راه بود به جهت بعضی ترتیبات که به فرمان شاهنشاه ایران داده شده بود ،حرکتش به تأخیر افتاد و مجبور گردید که در شهر دارا به جهت مراسم عید نوروز مدتی توقف بکند .
از اینجا معلوم می شود که در عهد ساسانیان نه تنها در پایتخت بلکه در ولایات نیز مراسم با شکوه مفصلی برای نوروز بجا می آوردند.»
در قسمت تاریخی شاهنامه در زمان ساسانیان هنگامیکه نامی از آتشکده برده می شود ،مکانی نیز به نوروز اختصاص دارد .
از جمله : در زمان پادشاهی اردشیر :
به دیبا بیاراست آتشکده
هم ایوان نوروز و کاخ سده
در زمان پادشاهی بهرام گور :
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان نوروز جشن سده
همی مشک بر آتش افشاندند
به بهرام بر آفرین خواندند
چو شد ساخته کار آتشکده
همان جای نوروز و جشن سده
در زمان پادشاهی شیرویه :
ببخشید چندی به آتشکده
چه بر جای نوروز و جشن سده
و در آخر اینکه ، نوروز در شاهنامه ، از آغاز کتاب تا سرانجام آن (یعنی تا زمان حمله اعراب به ایران ) به صورت یک جشن ملی و در دوره ساسانیان بشکل یک آئین مذهبی ،برای ایرانیان گرامی بوده و جشن گرفته می شده است و با اینکه بعد از حمله اعراب به ایران مدتی برگزار نمی گردیده اما به دلایلی از جمله اشتیاق ایرانیان به اجرای این مراسم ،باقی و برای ما به یادگار مانده است .
پی نوشت :
ـ نخستین جفت انسانی یعنی مشی و
مشیانه در زمان مرگ کیومرث چون نطفه ای از وی جدا گشته و به مدت چهل سال بر روی
خاک بود تا آن که چون گیاه ریواس از زمین روئید و به دو قسمت تبدیل شد که دارای
هیئتی انسانی بودند یکی نر و دیگری ماده و از ایشان فرزندانی بوجود آمد که در
تمامی جهان پراکنده گشتند .
برگرفته از :
ـ مقاله نوروز بقلم دکتر ذبیح الله
صفا ـ مجله مهر ـ
ـ مقاله اساس نوروز جمشیدی ـ حسین
کاظم زاده ،ایرانشهر
پایگاه تاریخ و تمدن ایران بزرگ - سوسن فرهنگی
این بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم
سبزه را با یاد روی سبزه ات
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سایه دانه به رنگ چشم هایت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
... دوستت دارم
درود بر شما
این عید اهورایی بر شما و خانواده ی گرامیتان خجسته باد و آرزوی شادکامی برایتان دارم
از لطفتان متشکرم
با اندکی شعر به روزم خوش حال میشم سر بزنید
حتماً میام
سلام عزیزم
خوبی
نوشتارت مانند همیشه آموزنده وپربار بود
باز هم سال خوشی را برایت آرزومندم
مرسی نیره جونم
برایت ازطلاتختی
مسیری روبه خوشبختی
برایت عمرنوحی را
وقاری همچوکوهی را
برایت صبرایوبی
حیاتی مملوازخوبی
برایت شادبودن را
فقط ازادبودن را
صداقت را
رفاقت را
محبت را
دعاکردم
سال نومبارک
ممنون
فریناز جونم سال نو مبارک. ایشالله سال خیلی خوبی پر از برکت و نعمت داشته باشی
مرسی
akheeey nakone khodet khabaraye sheyton?
man ke khordam be rohet fot mikonam
نه بابا تو هم .
من برای بعضیا گفتم.
مرسی که به فکرمن هستی
پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از ان شما نیست.
عیدتان مبارک
مرسی . نوروزتان مبارک
شادباش بیکران به شما به مناسبت نورورز و درود به شما برای وبلاگ برجسته ای که دارید.
ممنون از شما.
فریناز جان من لینکت کردم
ممنون. من هم شما را لینک کردم
سلام عزیزم خواهش میکنم وظیفه بود خییییلیی دوست []دارم!!
ممنون عزیزم
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است.
دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.
چشم امید نیست به هیچ آستان مرا
الا به آستانه فرخنده بتول
درود برفریناز عزیز
از محبت ومهربانی شما بسیار سپاسگزارم دوست عزیزم
سالی پراز شادکامی به همراه داشته باشید
مرسی
سلام...
علیک سلام آقا
سلام،خیلی استفاده کردم براپایان نامه سال خوبی داشته باشی
خیلی خوشحالم که به دردت خورد. موفق و سربلند باشی
سلام برفریناز عزیز ومهربانم
درود برایران وایرانی
ودرود برکورش بزرگ
ودرود برتو دوست میهن پرستم
سپاس همیشگی دارم از مهربانیت
ممنون عزیز دلم
با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا
بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !
خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام …
تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :
دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !
نوروزت پیروز
مرسی از لطفت عزیزم
آدمها...
چقدر زمین به شما می آید!
جاذبه، بهانه ی خوبیست...
اگر آن هم نبود شما دست از سقوط نمی کشیدید!
سلام فریناز
خوبی عزیز؟؟
نیستی؟
سلام . سرگرم چیدن اسباب در خانه جدید هستم.
سلام فریناز جون عیدت مبارک عزیزم
سلام و ممنون از لطفت
خشنوثره مزداهه اهورهه
درود به شما دوست گرامی ام و بهاری فریناز
درباره ی کنسرت کردستان عراق و حواشی آن چه شنیده اید؟
من کسی را به میهن فروشی نامزد کردم
این کس دوستداران زیادی شاید دارد شاید ندارد
دیدگاه شما چیست؟
من سخت گیرم یا یک هو چی هستم؟
چشم براهتم با چراغی روشن و سبزخانه ای درباز[گل].
مرسی . حتماً سرمیزنم
سلام. بهارت سرسبز.
خوبی خانومی؟
دلم تنگ شده بود.
شاد باشی
راستی مطلب خوبی بود.
من تازه امروز از سفر برگشتم.
سلام . ممنون . بد نیستم.
فریناز جان خودت رو خسته نکن مغازه ها دارن
اااا چه مطلب با حال بود
البته خودم یکمیش رو خوندم ولی بابام خیلی دوست داشت
مرسی از مطلب مفیدت
ممنون عزیزم
با سپاس از شما به دفتر ارزشمن شاهنامه می پردازید.
ممنون
لانهات را بر حباب حوصلهی مردمان نساز !
تا آوارهی ؛
بیحوصلگیشان نشوی ... !!!
بمناسبت روز ملی خلیج فارس 1392/2/10
درود بر دوستداران سرزمین کهن ایران
در حال برنامه ریزی سفر جدید با پای پیاده یا دوچرخه از پاسارگاد بسمت خلیج فارس
بندرتاریخی سیراف هستم و شاید هم ...............
ارتباطات
09190064003
09354115554
سامانه اختصاصی پیام گروه
10000000000028
30008800000001
سایت ها
گروه انسانهای سبز GPG
www.gpg.ir
ایران هخا انجمن ملی ایرانیان
www.forum.iranhakha.com
جانبازان ایران
www.janbaz.org
انجمن مردمی حامیان ایرانگردان و جهانگردان
www.touristsupport.ir
جهت حمایت از ما کد لوگوی زیر را در تنظیمات سایت تان قرار دهید.
<center><a target="blank" href="http://gpg.ir/"><img
src="http://s3.picofile.com/file/7377624187/logo.png" alt="پایگاه مرکزی اطلاع رسانی گروه انسانهای سبزGPG"></a> </center>
در صورت تمایل به تبادل لینک ما را با نام
1- گروه انسانهای سبز GPG
2- ایران هخا انجمن ملی ایرانیان
ثبت نمایید و سپس اعلام نمایید تا در اولین فرصت آدرس شما را ثبت نماییم.
سلام و با آرزوی موفقیت شما
شما را لینک کردم و لوگویتان را هم گذاشتم.
اما ارتباط با شما سخته برای نظر گذاشتن خیلی اطلاعات میخواد.
سربلند باشید
تاحالاندیدم کسی توفروردین اسباب کشی کنه؟؟؟!!!
ما اینیم دیگه
[گل]
سال 7035 آریایی، 3751 زرتشتی، 2572 شاهنشاهی و 1392 شمسی همایون باد
در رستاخیز طبیعت،
سبز باشیم و سبز زندگی کنیم تا درس عشق،گذشت و انسانیت در جامعه زنده بماند.
همایون باد رستاخیزتان
با عرض ادب و احترام
و سپاس از مهرتان به اطلاع میرسانیم سایت وزین تان را لینک نمودیم و از دو سایت
قابل مشاهده میباشد.
1 - گروه انسانهای سبز GPG ""منوی لینک دوستان""
www.gpg.ir
2 - ایران هخا انجمن ملی ایرانیان "" تبادل لینک و پیوند هم اندیشان""
www.iranhakha.com
امید است با عضویت در انجمن و ارسال مطالب تان همگام با هم در پاسداشت تاریخ،
فرهنگ و هنر این مرز و بوم کهن گام برداریم.
با سپاس
بدرود آغاز با هم بودن است
ممنون . من هم شما را لینک کردم
ممنونم فریناز
شمالطف دارین..
من ازبچه گی عاشق نوشتن بودم اماتاحالا که ۷۰ سال ازخدا عمرگرفتم!!!این کارونکردم
این بارم به خاطردوستی که پیشنهاددادنوشتم...
سلام بر فریناز عزیز
سپاس از مهر شما
شاد وسرافراز باشی ای دوستدار فرهنگ ایران وایرانی
سلام ببین دوست جونم هر وقت بیای سراغم فوری منم میام پس بازم بیا منتظرم نذار
سلام دوست گرامی;
داشتم به موضوع بندی مطالب نگاه میکردم که داستان بیژن و منیژه نظرمو جلب کرد، سوالی تو ذهنم شکل گرفته اونم در مورد *عشق اساطیری* در شاهنامه و تفاهت یا شباهتش با عشق میان عاشق و معشوق در نگاه سایر آثار ادبی فاخرمون هستش، لطفا در صورت امکان راهنماییم کنین،مرسی
اگر به مطلبی در این مورد دست پیدا کردم ، چشم.
درود بر دوست گرامی ام فریناز
باز هم از یاد تو ، شعله به پا خواسته
آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته
زردی روی مرا ، نیک تماشا نما
شمع وجود من از دوری تو کاسته
شادباشی دوست عزیز
ممنون از اینکه سر میزنی
mer30 golam...benazar miad esteghlali bashi??
بله دوست عزیز . من آبی آبی آبیم
کاش میفهمیدی ســـکوت همیشه علامت رضــــایت نیست
گاهی سکوت یعنی "امــــا"
یعنی "اگــــــر"
یعنی هزار و یک دلیل که " دل "میترســــد بلند بگوید
slam frinaz joooooon linket kardam to ham bokn...doset daram .. man ro ba onvane timarestaniha ..like ,link kn...az tarafe (faezeh)
ممنون . من هم شما را لینک کردم
در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکار از آنانی که دوستمان دارند غافلیم، شاید این است دلیل تنهایی مان..
******
خندیدن خوب است
قهقهه عالیست!
گریســـتن آدم را آرام میکنـــد.
امــــــا...
لعنت بر بغــــــــض...!!!
خشنوثره مزداهه اهورهه
درود بر دوست زمینی اما با دلی آسمانی ام فریناز
پاره ی نخست « فرا زمینیان و استوره های ایرانی » با کنکاشی در آسمان روی تارنامه ام است.
خرسند می شوم با روان مینوینان سخنی از جنس مهر زمینی برایم بیاوری زیرا هنوز کسانی را در زمین دارم که بهشت آسمان را ارزش آن نیست.[گل]
با افتخار سر میزنم
درود بردوست عزیزم فریناز
28 اردیبهشت روز بازگشایی پرس پولیس و افتخاری برای تاریخ ایران به شمار می آید شادمان می شوم نگاهی تازه به آن بیفکنید
باسپاس
حتماً خواهم آمد
سلام آبجی گلم.
ممنون از شعر زیبات...
شکوه پرس پولیس...
تو سکوت پر رمز راز اندیشه
باید رها شد از بند خود
و مام غمگین
شاید باید بیدار ماند
هنگامی که همه خوابند
تو خود ت را بخواب زدی؟
گرچه کوچه ها موازیند
در دو مثلث سرد به نام خیابان
اما زنجیر باید گسست
باید رفت
حتی اگر سیلی خورد از دست شب سرد
رسیدن به پگاه
فلق چه زیباست
از پس آن ستون ها
و سرزمین تشنه
سینه ی تبدار
دستهای ناتوان
اما گرم!
و نجوای پنهانی
در این بستر فرهنگ
همگام با سنگهای استواری
ای همه آبرو
برده ایم ات در پس رکود
تو بمان و بیدار باش
در کنار نسیم پایداری
آبی از سر حسرت
آتشی از خشم سکوت
و خاکی گرم از خون شهیدان
ای همه بهانه
برای ماندن و تحمل
تو باید میماندی
و ماندی
در همه چهار گوش های معنویت...53
سکوت سرشار از سخنان نا گفته است
درود دوست من
خشنودم که با تارنمای شما آشنا شدم.
تارنمای زیبایی داری.
و به سهم خودم سپاسی ویژه ای دارم از این همه تلاش برا شناسایی فرهنگ پر بار سرزمینمون از راه شاهنامه ی فردوسی بزرگ.
تلاش شما دوستان هست که شوربختانه اندک کورسوی برجای مونده از شناسه ی این خاک به باد فراموشی سپرده نشه.
امید دارم همچنان تو این راه استور و خستگی ناپذیر بمونید.
شب زیبایی داشته باشید...53
ممنون از وقتی که گذاشتین
کاش میفهمیدی ســـکوت همیشه علامت رضــــایت نیست
گاهی سکوت یعنی "امــــا"
یعنی "اگــــــر"
یعنی هزار و یک دلیل که " دل "میترســــد بلند بگوید
درود فریناز گرامی
شوند سرافرازی منه که شما رو لینک کنم.
و با افتخار لینکتون کردم عزیز.
روز خوب و نیکی رو آغاز کرده باشی و بهترینها پیش روی تو دوست خوب من باشه...53
سپاسگزارم