داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

در این وبلاگ شاهنامه فردوسی را به صورت منثور نقل می کنیم .
داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

در این وبلاگ شاهنامه فردوسی را به صورت منثور نقل می کنیم .

پادشاهی پوران دخت ، آزرم دخت ، فرخ زاد


http://s4.picofile.com/file/8162095892/%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%AE%D8%AA.jpg

پادشاهی پوران دخت

پادشاهی پوران دخت شش ماه بود . بالاخره دختری به نام پوران که از نژاد ساسان بود را یافتند و بر تخت نشاندند .

پوران دخت گفت : نمیخواهم کسی درویش بماند و همه را توانگر میکنم . از کشور بدخواهان را دور خواهم کرد و بر آئین شاهان رفتار میکنم . سپس پیروزخسرو را طلبید و به او گفت : به خاطر کاری که با شاه کردی باید مجازات شوی پس او را به کره اسبی بستند و به گردنش هم پالهنگی زدند و سواران با کمند کره را به تاختن تحریک کردند تا خون از بدن او روان شد و جان داد . بعد از شش ماه که از پادشاهی پوران گذشت بیمارشد و مرد .

رها کن ز چنگ این سپنجی سرای               

که پر مایه تر زین ترا هست جای

پادشاهی آزرم دخت

پادشاهی آزرم دخت چهار ماه بود . دختر دیگری که بر تخت نشست آزرم بود . دستور داد تا کارها بر اساس سنت و عدالت اجرا شود . من با زیردستان به خوبی رفتار می کنم و اگر کسی گناهی کرد از گناهش میگذرم اما اگر کسی از پیمان من بگذرد او را به دار می آویزم . همه بر او آفرین گفتند و از ترک و روم و هند و چین برایش هدایا فرستادند اما بعد از چهار ماه او نیز مرد .

پادشاهی فرخ زاد

پادشاهی فرخ زاد یک ماه بود . از جهرم فرخ زاد را آوردند و شاه ایران نامیدند . او نیز گفت : من فرزند شاهان هستم و جز نیکویی و ایمنی در جهان نمیخواهم . هرکس راستی پیشه کند او را ارجمند میدارم .همه دوستان را گرامی میدارم و همه زیردستان چه دوست و چه دشمن همه در امانند . همه بر او آفرین کردند اما بعد از یکماه او نیز مرد . بدین صورت که بنده ای چون سرو سهی داشت که سیه چشم و زیبا بود . او عاشق پرستاری شد و به او پیغام داد اگر با من به جایی بیایی به تو پول زیادی میدهم . پرستار جواب نداد و نزد فرخ زاد جریان را تعریف کرد . فرخ زاد عصبانی شد و بند بر پای غلام بست و او را به زندان انداخت اما بعد از زمانی او را بخشید و بازگرداند . غلام به خاطر کینه ای که از او داشت زهر در شراب او ریخت و شاه بعد از یک هفته مرد .

چنین است کردار گردنده دهر                       

نگه کن کزو چند یابی تو بهر

نظرات 45 + ارسال نظر
نیره یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

درود فریناز
این ها هم چه کوتاه بود پادشاهیشان

شیما جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:52 ق.ظ http://justtt-god.blogfa.com

ســـــــــــــلآم
ممنون که اومـــدین...حاجــــــت روا شین ایشالا

میلاد حضرت زینب(س) میـــــــــــــارک[لبخند][قلب][گل]

نیره جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:37 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

سلام فریناز عزیز
بسیار زیبا بود دوست خوب من
اینجا دیگه پایان نفس های سلسله ساسانیان است
دست مریزاد
شادباشی

ممنون نیره جان.

نیره جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:38 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد!
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدهم : هر آنچه از من بر می آمد!...

نیره جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:51 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

زندگانی باهمین شوروهمین شبهاخوش است
باهمین بیش وهمین کمها خوش است
زندگی کردیم وشاکی نیستیم/بر زمین خوردیم وخاکی نیستیم
دور هستیم ازرفیقان ولی غافل از یاد رفیقان نیستیم

مهرداد(اندیشه ازاد) جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 ب.ظ http://andisheazad2.blogfa.com

این قسمت از تاریخ ساسانیان از تاریک ترین نکات این سلسله ایرانیه ک واقعا جای تاسف داره چون زمینه هارو واسه راهیابی اعراب ب سرزمینمون باز کرد...

بله. کاملا درسته.

محسن شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.aryanland1.blogfa.com

به عظمت ایران ، بلندى دماوند ، اصالت نوروز ، قدرت آرش ، شرافت کاوه ، غیرت بابک ، نجابت مازیار ، زیبایى شیرین ، عشق فرهاد ، شکوه جمشید ، عمر پرسپولیس ، منش کوروش،

پندارنیک ، گفتارنیک ، کردارنیک را از اهوراى پاک برایتان دراین نوروز سفید آرزو میکنم ....

پیشاپیش سال 93 بر شما مبارک ...

سپاس دوست گرامی

پاییز89 شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ http://paeiz89.blogfa.com/

درود فریناز عزیزم
چقدر آشفته بازاری در زمان پایان سلسله ساسانیان بودش.
راستش از اینکه زنها اینقدر تو ایران ارجمند بودند که به پادشاهی هم می رسیدند برای من همیشه جالب بود و بهش افتخار هم می کنم.اما از اینکه مملت ما توی آن زمان به آشفتگی عظیمی دچار شده بود منو آزار میده.

دقیقاٌ من هم از اینکه خانمها به پادشاهی می رسیدندخیلی خوشم میاد. و نشان دهنده توجهی است که به حقوق زنان داشتند. کاش کمی از تمدن اون زمان را الان داشتیم.

پاییز89 شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 05:01 ب.ظ http://paeiz89.blogfa.com/

نرگــس مردم فریبـی داشــت شــبنم می فروخــت
با همان چشمی که می زد زخم مرهم می فروخت
زنــدگــی چـــــون بـــرده داری پیــــر در بازار عمـــــر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخــت
زنــــدگــی این تاجـــر طمــاع ناخن خشــــک پیــــــر...
مرگ را همــچون شـــــراب ناب کم کم می فروخـت
در تمـــام ســــال هــای رفــــته بــر مــــا ، روزگــــار
شــــادمانی می خریــد از مـا و ماتـــم می فروخــت
مـــن گلــی پژمــرده بــودم در کنـــــار غنـچـــه هــــا
گل فروش ای کاش با آنها مــرا هــــم می فروخـــت
ف. نظری

پاییز89 شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 05:02 ب.ظ http://paeiz89.blogfa.com/

یکی باید باشد
یکی که آدم را صدا کند
به نام کوچک اش صدا کند
یک جوری که حال آدم را خوب کند
یک جوری که هیچ کس دیگر بلد نباشد
یکی باید آدم را بلد باشد!

نیره شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:36 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

کجاست خانه من؟ هر چه هست اینجا نیست
یکی به ماه بگوید که راه پیدا نیست

غریب نیست به چشم من آسمان و زمین
ولی نه ...شهر و دیار من این طرف­ها نیست

نشسته گرد سفر روی شانه روحم
رفیق راه من این جسم بی سر و پا نیست

تمام شهر به تعبیر خواب سرگرمند
کسی معبر بیداری من اما نیست

کسی نگفت سوال جوابهایم را
به جمله ها خبری از چرا و آیا نیست

ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان
حریف درد دل رود غیر دریا نیست

نیره شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:37 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

آدم وقـتی یـه حـس تکرار نشدنی رو
با یکی تجـربه مـیکـنه
دیگه اون حــس رو با کـس دیگه ای
نـمیـتونه تـجـربه کـنه
بـعـضی حــس هـا
خــاص و نــاب هـسـتـنـد
مـثـل بــعـضـی آدم هـا☻

نیره شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:38 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

مایه اصل ونصب درگردش دوران زر است

دائمأخون میخوردتیغی که صاحب جوهراست

دود اگربالا نشیندکسرشأن شعله نیست

جای چشم ابرو نگیردگرچه او بالاتر است

شصت وشاهد هر دو دعوای بزرگی میکنند

پس چراانگشت کوچک لایق انگشتراست

آهن وفولادازیک کوره میایندبرون


آن یکی شمشیرگردددیگری نعل خراست

گرببینی ناکسان بالانشینندصبرکن 


روی دریاکف نشیند قعردریاگوهراست.

nooshin شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:16 ب.ظ http://khanoomkhone.blogfa.com

قوربونتون برم لطف می کنید

یاد نره بعدا تبریک بگیااا

nooshin شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:17 ب.ظ http://khanoomkhone.blogfa.com

چه جاااالب پادشاه زن؟؟؟!!!

کیارش یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:21 ق.ظ http://mardaftab.blogfa.com

دورد بر فیناز مهربان و فرهنگ دوست

درود

تخس شرور یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:02 ب.ظ http://http://ariaee-21.blogfa.com

درود
طبق معمول مسدود شدم

http://http://ariaee-21.blogfa.com

آدرس جدیدم

مبارکه

تخس شرور یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:59 ب.ظ http://http://ariaee-21.blogfa.com

نمدانم والا...بلاگفا بدجور داره باهام شوخی میکنه..!
جنبه م داره ته میکشه...ههههههههههههههههه

boy88 یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:12 ب.ظ http://www.boy88.blogfa.com

خـــــــیال کـــــــردی رفـــــــتی و تمـــــــام ؟!
بــــــــــریـــــــــــدی و خـــــــــــلاص...
مـــــــن هرگـــــــز کـــــــوتاه نمی آیم... می بینی؟
تا ابد دهانت از شعر های عاشقانه من سرویس است

نیره یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:16 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

آمدند
دوباره ابرها آمدند
و چتر ، در سیاهی چند ماه فراموشی
دوباره به من فکر می کند
به جاده هایی که هنوز به دنیا چسبیده اند
به غربتی که میان کلمات و سفر
چه قدر سنگین
مرا به راه می برد
تو رابه خانه می آورد
در این سفر که ماه سفید است
و آسمان که همان آبی بود
وقتی از نیمه ی مرطوب ماه بر می گردم
وقتی از ماه شبانه ی خیس
که به چشم کودکان چسبیده می آیم
چه قدر کنار پنجره برایت
می آورم
چه قدر راه نرفته برای سفر
در این سفر
میان سنگینی کلمات
به پروانه ها فکر می کردم
که دور کودکی های از مدرسه تا جاده های جهان چرخیدند
در این سفر
چه قدر رها می شوم
نه اینکه من از غربت کلمات
که تمام دنیا از من رها می شود
حالا که خوب
از
نیمه ی مرطوب ماه
به دنیا نگاه می کنم
این همه شهر که هر روز ، ناخواناتر می شوند
این همه آدم که عصرها ، بی نام به خانه بر می گردند
چه قدر بی پروانه و کودکی
چه قدر بی زمزمه و چتر
به راه همین طور ، نمی دانی تا کجا افتاده اند
به شهرهای همین طور ، نمی دانی تا چه وقت
بزرگ می روند
و این دنیا ، همیشه به دست های ما چسبیده است
نگاه کن
دوباره ابرها آمدند

محمود یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:53 ب.ظ http://satpars.blogfa.com

ما گرسنه
در کوچه های غربت این شهر
پرسه می زنیم
و می دانیم
که دست های کثیفی
نان ما را
از سفره های مان ربوده...!

محمود یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 ب.ظ http://satpars.blogfa.com

کاش کسی بود و سوالی می پرسید....

چرا اینگونه رفتار میکنی؟/؟/؟

تا در جوابش بگویم .....

نفس میکشم/......

غرور به خرج می دهم...

درس میخوانم

و گاهی اوقات بدجور دلتنگ اولین عشقم میشوم

م- فرهمند یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:45 ب.ظ http://2500aryaie.blogfa.com

سلام بانو.
متاسفانه مثل اینکه نظر من بلاگفا تائید نکرده است.
راستش این پست برایم جذاب بود از اون لحاظ که بانوانی بودند که در راس حکومت و پادشاهی به قدرت رسیدند.
ولی متاسفانه بنا به دلایلی مدت فرمانروائی همه آنها کم بوده است.
بازهم تشکر و سپاس .

بله موافقم.
ممنون از توجهت.

تخس شرور یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 ب.ظ http://http://ariaee-21.blogfa.com

شوما و نیره خانم جای مادر من هستین

لطف داری عزیزم.

کیارش دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:51 ق.ظ http://mardaftab.blogfa.com

روزهایی که
سودای عشق
در سر داشتم
عادت به نوشتن شعر
نداشتم

با این حال
زیباترین شعرم را
روزی نوشتم
که عاشق اش بودم

از این رو
شعرم را
اولین بار
برای او خواهم خواند

احسان دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:29 ق.ظ http://www.immortalpasargad.blogfa.com/

درود.
تو این دوران بود که ایران در سرگردانی و پریشانی به سر میبرد و کسی که بتونه مشکلات رو برطرف کنه و ایران رو دوباره به اوج برسونه، وجود نداشت و کم کم ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفت و ...
افسوس...

بله صد افسوس.

نیره دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:55 ق.ظ http://naseri-n.blogfa.com

تو را من یاس و سنبل هم نگفتم
و حسنت را به بلبل هم نگفتم
تو زیباتر ز گلها بودی و من
به تو نازک تر از گل هم نگفتم .

محمود سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ق.ظ http://satpars.blogfa.com

گندم های هفت سین به گندم های آسیاب گفتند:قصه ما گر چه نان نداشت اما پایانی سبز داشت.
شیشه ی عطر بهار لب دیوار شکست
و هوا پر شده از بوی خدا
همه جا آیه ی اوست
دیدنش آسان است
سخت آنست که نبینیم اورا
چشم

دلداده سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:29 ق.ظ http://emammhr.blogfa.com

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

با سلام و احترام

وبی سا خته ام برای عاشقانی که مسا فت ها ی دور را برای رسیدن به معشوقشان پیاده طی میکنن در قلبشان خسته گی راهی ندارد چون عطر طمع

وصال بی قرار شان کرده

لطفا ... فقط ...خاطره شعر حدیث و سلام خودتون برای امام مهربانی ها امام الرضا ع
در نظرات فراموش نفرمایید دعوت تون میکنم به یه زیارت انلاین در حرم با صفاش.......

چشم.

کیارش سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:33 ق.ظ http://mardaftab.blogfa.com

باز کن پنجره ها را،که نسیم

روز میلاد اقاقیها را

جشن می گیرد

و بهار

روی هر شاخه،کنار هر برگ

شمع روشن کرده ست.

******

همه چلچله ها برگشتند


وطراوت را فریاد زدند

کوچه یکپارچه آواز شده ست

و درخت گیلاس

هدیه ی جشن اقاقی ها را

گل به دامن کرده ست.

******

باز کن پنجره ها را،ای دوست

هیچ یادت هست

که زمین را عطشی وحشی سوخت؟

برگ ها پژمردند؟

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

******

هیچ یادت هست؟

توی تاریکی شبهای بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد؟

با سر و سینه ی گل های سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

******

حالیا معجزه ی باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمن زار ببین

و محبت را در روحنسیم

که در این کوچه تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را

جشن می گیرد!

******

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی؟

تو چرا این همه دلتنگ شدی؟

باز کن پنجره ها را

و بهاران را

باور کن.

"فریدون مشیری"

نیره سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ق.ظ http://naseri-n.blogfa.com

سلام فریناز جون
باید چکار کنیم؟ فرم رو پر کنیم؟

بله عزیزم .
فرم پایین صفحه را پر کنید و بفرستید.

سکوت منتظر... سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 ق.ظ http://kiarash53.blogfa.com/

درود دوست نیک اندیش من
فریناز گرامی
سپاس از آگاهی شما برای آزاد سازی سربازان میهن گریان ما.
سرزمینی که شوربختانه و ناخواسته از هر سوی به کنش زا ترین چالشها کشیده میشه.
امیدوارم روزی رو ببینیم که با تلاش من و ما چتر آرامش بر سر این سرزمین سایه بیافکند.
بازم هم سپاسی ویژه عزیز...53

ممنون از همراهیتون.

تیرداد انصاری سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:48 ب.ظ

درود: خدا قوت بانو...دو نکته دارد این بخش یکم اینکه بانوان ایرانی به ریاست دولت میرسند ودست در اداره کشور میبرند پس این جایگاه زنان ایرانی را از دیرباز تا امروز نشان میدهد که نمود امروزش بانو فریناز یا نیره هستند دیگر اینکه همه شاهان دارای برنامه سیاسی واقتصادی هستند که آن را در اغاز کا ر دولتشان با مردم مطرح میکنند پیروز باشید پاینده ایرانhttp://tirdadansari.blogfa.com

از لطفتون سپاسگزارم.
زیادی مارو تحویل میگیرین

نیره سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:07 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

به مهرو ماه چه نسبت فرشته روی مرا؟
سخن مگو که مرا نیست تاب گفت و شنید
کجا به نرمی اندام او بود مهتاب؟
کجا به گرمی آغوش او بود خورشید؟

نیره سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:09 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

نیلگون چشم فریب انگیز رنگ آمیز تو
چون سپهر نیلگون دارد سر افسونگری
از غم رویت بسان شاخه نیلوفرم
ای ترا چشمی به رنگ شعله نیلوفری

nooshin سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:02 ب.ظ http://khanoomkhone.blogfa.com

من نفهمیدم چه کمکی می تونیم بکنیم؟!

اعلام حمایت برای به حدنصاب رسیدن امضا برای اینکه سازمان ملل را به قضیه بکشانیم.

کیارش چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:05 ق.ظ http://mardaftab.blogfa.com

روز و شب خون جگر می خورم از درد جدایی
ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی
چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم
کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی
چاره درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد
اگر از کار فرو بسته من عقده گشایی
هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت
تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی
که گذارد که به خلوتگه آن شاه برآیم
من که در کوچه او ره ندهندم به گدایی
ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان
گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی
بسته کاکل و زلف تو بود هاتف و خواهد
نه از آن قید خلاصی نه ازین دام رهایی

هاتف اصفهانی

ققنوصس &سیمرغ چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:14 ق.ظ http://WWW.RAHQOMKARDEH.BLOGFA.COM

سلام فریناز جان

بانوی ایران زمین

ببخش که مدتی است سر در گریبانم
وبا مسلئلی درگیر

وکمتر به سراغ دوستانم می روم

فرینازم ازت یاری کمک می طلبم

وراهنمایی

می خواهم در باره مدیریت ایران باستان
نحوه گرداندن مملت در انزمان مقلاتی بنویسم

هر اطلاعذ ومنبع ونوشته ای اگه خودت داری ویا سراغ داری ببرایم ارسال یا معرفی کن

ممنون بانوی ایران زمین

شاید این مطلب به دردت بخورد.
http://www.tabnak.ir/fa/news/360761/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%862

7holy چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:11 ب.ظ http://www.timarestani.blogfa.com

کم سرمایه ای نیست ؛

داشتن آدمهایی که حالـــت رابپرسند !

ولی ....

از آن بهتر داشتن آدمهاییست ،

که وقتی حالت را میپرسند ؛

بتوانی بگویی :

خـــوب نیستم ... !!

نیره چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:16 ب.ظ http://naseri-n.blogfa.com

بهار از در در آمد

درخت بیشه گل کرد

هزاران چمن را

هزار اندیشه گل کرد

***

در این صبح دل انگیز

فریبا پوپک من

که دیدارش طراوت می فزاید

چو لبخند ملیح کودک من

چه زیبا می سراید

به همراه پرستو

که آویز است شادان کنج ایوان:

سیاهت باد رخسار

چه خوش زین خانه کوچیدی زمستان

***

چه زیبا روزگاری

چه جوشان چشمه ساری

چه خرم بوستان و سبز دشتی ...

دلم می خواهد امروز

به پای گلبن و سرو

کنار نسترنهای دل افروز

شراب روحبخش زندگی ساز

ز دست لاله رویان بهشتی

***

بهار از در در آمد

درخت بیشه گل کرد

جمال باده نوشان

از این شادی گل انداخت

شراب ارغوانی

به بطن شیشه گل کرد

nooshin چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:36 ب.ظ http://khanoomkhone.blogfa.com

سلام عزیزم مرسی از راهنماییت پر کردم

سپاس

تخس شرور پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ق.ظ http://ariaee-21.blogfa.com/

درود

به یه خاطره ی تلخ به روز هستم

اومدم

amin پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ http://bebeyim.blogfa.com

salam web khobiye be manam sar bezanid taze sakhtam.missi

خدمت میرسم.

امیرحسین پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:31 ب.ظ http://www.bayad-goft.blogfa.com

عجیبه هی یکی یکی میمیرن!
ببخشید دیر اومدم . . .

اوهوم
خواهش می کنم.

مهوش یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1399 ساعت 04:41 ب.ظ

خوب بود ولی چرا هر چی میره پایین زمان حکومت ها بیشتر میشه ؟:

درود.
شاهنامه در برگیرنده سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی است.
و طبیعی است که در دوران اساطیری داستانها با افسانه بیشتری آمیخته شده است و هرچه به دوران تاریخی نزدیکتر میشود به واقعیت نزدیکتر میشود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد