داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

در این وبلاگ شاهنامه فردوسی را به صورت منثور نقل می کنیم .
داستانهای شاهنامه

داستانهای شاهنامه

در این وبلاگ شاهنامه فردوسی را به صورت منثور نقل می کنیم .

زندگی نامه فردوسی - شاهنامه



 

زندگینامه :

«حکیم ابوالقاسم فردوسی» در سال ۳۲۹ هجری درروستای طابران«طبران» طوس به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود که ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. فردوسی در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش به دست می آورد، به کسی محتاج نبود؛ اما بتدریج، آن اموال را از دست داد و به تهیدستی گرفتار شد.

وی از همان زمان که به کسب علم و دانش می پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند شد و به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید. همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم در آورد. چنان که از گفته خود او  بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. او در این باره می گوبد:

 

 بسی رنج بردم بدین سال سی                         

 عجم زنده کردم بدین پارسی  

 

          

پی افکندم از نظم کاخی بلند                              

که از باد و باران نیابد گزند  

 

بناهای آباد گردد خراب                                      

ز باران و از تابش آفتاب   

 

فردوسی در سال ۳۷۰ یا ۳۷۱، به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار، هم خود او ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم برخی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند، او را یاری می کردند. ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالها، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود، دچار فقر و تنگدستی شد.

 اَلا ای برآورده چرخ بلند               

 چه داری به پیری مرا مستمند  

چو بودم جوان برترم داشتی         

به پیری مرا خوار بگذاشتی  

به جای عنانم عصا داد سال          

پراکنده شد مال و برگشت حال  

فردوسی نیز مانند بابک سعی در بازگشت آیین زرتشت و زبان پارسی به ایران داشت. با این تفاوت که فردوسی قصد داشت با قلمش به مردم یادآوری کند که چه بودند و حال چه شدند. او توانست با قلم و سرشت زیبای خود، زبان پارسی را به مردم بازگرداند، اما به دلیل برخی از شعرهایش، مورد خشم خلیفه وقت قرار گرفت. فردوسی و بابک تلاش بسیاری کردند تا به ایرانیان، هویت راستین شان را یادآور شوند. فردوسی تا حدودی موفق بود و توانست با شاهنامه، زبان پارسی را به ایران زمین بازگرداند، ولی بابک نتوانست به هدفش برسد.
بر خلاف آنچه که مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را تنها به دلیل علاقه شخصی و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار، بتدریج ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاه بزرگی درآورد و با این تصور که سلطان محمود، قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت. اما سلطان محمود که بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی، به اشعار ستایش آمیز شاعران علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود، تشویق نکرد.
علت اینکه شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. برخی گفته اند که به سبب بدگویی حسودان، فردوسی نزد سلطان محمود به بی دینی متهم شد. در حقیقت، ایمان فردوسی به شیعه- که سلطان محمود آن را قبول نداشت- هم به این موضوع اضافه شد و از این رو، سلطان به او بی اعتنایی کرد.
برخی از شاعران دربار سلطان محمود نسبت به فردوسی حسادت ورزیده و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود، پست و ناچیز جلوه داده بودند. به هر حال، سلطان محمود، شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت :
«شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم؛ و اندر سپاه من، هزار مرد چون رستم هست».
فردوسی از این بی اعتنایی سلطان محمود برآشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات، غزنین را ترک کرد و مدتی در شهرهای هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت، تا آنکه سرانجام در زادگاه خود «طوس» درگذشت. فردوسی را در شهر «طوس» و در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
در تاریخ آمده است که چند سال بعد، سلطان محمود از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود، پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجویی کنند. اما روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند. از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود که او نیز هدیه سلطان محمود را نپذیرفت.
جنازه فردوسی اجازه دفن در گورستان مسلمانان را نیافت. منابع مختلف، علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را مخالفت یکی از دانشمندان متعصب طوس  دانسته‌اند.
شاهنامه نه تنها بزرگترین و پرمایه ترین مجموعه شعر به جا مانده از عهد سامانی و غزنوی است، بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران باستان و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی به شمار می رود.
فردوسی طبع لطیفی داشت، سخنش از طعنه، هجو، دروغ و چاپلوسی به دور بود و تا جایی که می توانست از به کار بردن کلمه های غیر اخلاقی خودداری می کرد. او در وطن دوستی، سری پر شور داشت؛ از این رو، به داستانهای کهن و تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید و از تورانیان و رومیان و اعراب - به دلیل صدماتی که بر ایران وارد آورده بودند - نفرت داشت. 

 

  

ویژگیهای هنری شاهنامه شاهنامه نگاهبان راستین سنتهای ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بدون وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جا نمی ماند. فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم ‌السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که:   


  


گرت زین بد آید، گناه من است                    

چنین است و آیین و راه من است 

 
بر این زادم و هم بر این بگذرم                    

چنان دان که خاک پی حیدرم        


 
فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین شکل ممکن در هم آمیخت. اهمیت شاهنامه تنها در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبار نامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن، ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی ملتی کهن دارد؛ ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت در ستیز بوده است.
شاهنامه از حدود شصت هزار بیت تشکیل شده و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی است. شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند. جنگ کاوه و ضحاک ستمگر، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش با دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارد.
دیدگاه فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه پشتیبان خوبیها در برابر ستم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان به شمار می رود، همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد. زیبایی و شکوه ایران نیز آن را در معرض رنجها و سختیهای گوناگون قرار می دهد و از این رو، پهلوانانش با تمام توان به دفاع از هستی این کشور و ارزشهای ژرف انسانی مردمانش بر می خیزند و در این راه، جان خود را نیز فدا می کنند. برخی از پهلوانان شاهنامه، نمونه متعالی انسانهایی هستند که عمرشان را به تمامی در اختیار همنوعان خود قرار داده اند؛ پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند. شخصیتهای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور، وجودشان آکنده از فتنه گری، بدخویی و تباهی است. آنها ماموران اهریمنند و قصد نابودی و تباهی در کار جهان را دارند.
قهرمانان شاهنامه ستیزی همیشگی با مرگ دارند و این ستیز، نه رویگردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج پارسایی؛ بلکه پهلوان در رویارویی و درگیری با خطرهای بزرگ، به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ دور می سازد.
بیشتر داستانهای شاهنامه، فانی بودن دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار رهنمون می سازد، با وجود این، آنجا که زمان بیان سخن عاشقانه می رسد، فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی خاص خود، موضوع را می پروراند.
 
تصویرسازی تصویرسازی در شعر فردوسی جایگاه ویژه ای دارد. شاعر با تجسم رخدادها و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده، او را همراه با خود به متن حوادث می برد؛ گویی خواننده، داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است. تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی بیشتر توصیفهای طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی، موجب هماهنگی جزیی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستانها شده است. چند بیت زیر در توصیف آفتاب آمده است:  


چو خورشید از چرخ گردنده سر                 

 برآورد بر سان زرین سپر

                
پدید آمد آن خنجر تابناک                        

 به کردار یاقوت شد روی خاک        


چو زرین سپر برگرفت آفتاب                      

سرجنگجویان برآمد ز خواب 

و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:  


 چو خورشید تابنده شد ناپدید                        

 شب تیره بر چرخ لشگر کشید   

موسیقی موسیقی از عناصر اصلی شعر فردوسی به شمار می رود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند. فردوسی علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی، تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد. اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظه های طبیعت و زندگی، از دیگر ویژگیهای مهم شعر فردوسی است. 

 
برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس               

هوا نیلگون شد، زمین آبنوس

چو برق درخشنده از تیره میغ                  

 همی آتش افروخت از گرز و تیغ

هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش                 

 ز بس نیزه و گونه گونه درفش

از آواز دیوان و از تیره گرد                    

ز غریدن کوس و اسب نبرد

شکافیده کوه و زمین بر درید                   

بدان گونه پیکار کین کس ندید

چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر                 

 ز خون یلان دشت گشت آبگیر

زمین شد به کردار دریای قیر            

همه موجش از خنجر و گرز و تیر                   

دمان بادپایان چو کشتی بر آب                

سوی غرق دارند گفتی شتاب  

 

سرچشمه داستانهای شاهنامه نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود. این کتاب، چون به دستور «ابومنصور توسی» و با سرمایه او فراهم آمد، به «شاهنامه ابومنصوری» مشهور است و جزء تاریخ گذشته ایران به شمار می رود. اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود، در برخی از نسخه های خطی شاهنامه موجود است. علاوه بر این، یک شاهنامه منثور دیگر به نام «شاهنامه ابوالموید بلخی» نیز قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف شده است، اما چون به کلی از میان رفته، نمی توان درباره آن اظهار نظر کرد.
پس از این دوره، در قرن چهارم، شاعری به نام «دقیقی» به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را آغاز کرد. دقیقی، زرتشتی بود و در جوانی، اشعاری در مدح برخی از امیران چغانی و سامانی سرود و جوایز گرانبهایی دریافت کرد. وی به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه ابومنصوری را - که به نثر بود- به نظم در آورد. دقیقی بیش از هزار بیت از این شاهنامه را نسروده بود که کشته شد (حدود ۳۶۷ یا ۳۶۹ ﻫ.ق) و فردوسی، استاد و همشهری دقیقی، کار ناتمام او را دنبال کرد. از این رو، می توان شاهنامه دقیقی را سرچشمه اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست.
 
بخشهای اصلی شاهنامه موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم، از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا سرنگونی حکومت ساسانیان به دست اعراب است که به سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم می شود. 

دوره اساطیری این دوره از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد، از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان به وجود آمد. کشف آتش، جدا کردن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن، در این دوره صورت می گیرد. در این عهد، بیشتر جنگها داخلی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگترین مشکل این عصر بوده است (برخی احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که همواره با آریاییهای مهاجم، جنگ و ستیز داشته اند).
در پایان این عهد، ضحاک، دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام، پس از هزار سال، فریدون به یاری کاوه آهنگر و با حمایت مردم، او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود. 

دوره پهلوانی دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر و گرشاسب، به ترتیب، به تخت پادشاهی می نشینند. جنگ میان ایران و توران آغاز می شود. پادشاهان کیانی مانند کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد، دلاورانی مانند زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند.
سیاوش پسر کیکاووس، به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او، به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود. مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود «شغاد» از بین می رود و سیستان به دست «بهمن» پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد و با مرگ رستم، دوره پهلوانی به پایان می رسد. 


دوره تاریخی این دوره با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می رسند. در این زمان، اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا یا همان داریوش سوم را می کشد و به جای او بر تخت می نشیند. پس از اسکندر، دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آنگاه، حمله عرب پیش آمده و با شکست ایرانیان، شاهنامه به پایان می رسد.
از زمان دفن فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال
۱۳۰۲ قمری به دستور «میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند. پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایب ‌رئیسش، «محمدعلی فروغی» و «سید حسن تقی‌زاده»، متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمع‌آوری هزینه این کار از مردم (بدون استفاده از بودجه دولتی) که از ۱۳۰۴ هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در سال ۱۳۱۳ افتتاح گردید. این آرامگاه به علت نشست ،   در سال ۱۳۴۳ دوباره تخریب و تا سال ۱۳۴۷ بازسازی شد. 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 95 + ارسال نظر
پری دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 05:16 ب.ظ

کیانا دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 12:55 ب.ظ

خوب بود

سمیه سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 06:39 ق.ظ

واقعاعااااااااااااالیه خخخخخ لایک دارین

پوریا یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1395 ساعت 03:07 ب.ظ

عالی بود

عشقم جمعه 17 دی‌ماه سال 1395 ساعت 04:16 ب.ظ

ببخشین شما

setayesh دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1395 ساعت 07:22 ب.ظ

واقعا برای من مفید بود من دوسش داشتم هرکی موافقه بزنه لایکو

مهتا سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 06:20 ب.ظ

مرسی عالی بود.

parnian چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 12:00 ق.ظ

عالی بود مخصوصا برای تحقیق مدرسه
مرسی

Sanaz یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:02 ب.ظ

خوبه ولی اصلا به اعراب کاری نداشت ! چرا به عربا ربتش دادید؟؟؟؟؟؟ بعدم من پدربزرگم کل شاهنامرو خونده بود ولی از اعراب حرفی نزده بود!
به هر حال ممنون از اطلاعاتی که دادید!!

درود دوست گرامی.
شاهنامه تصحیح های مختلف دارد و فقط شاهنامه پدربزرگ شما نیست.
در ضمن منظور از اعراب تازیانی هستند که به ایران حمله کردند نه هموطنان عرب ما.

اریامن شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 09:43 ب.ظ

عالی بود

سپاس

دکتر بینام دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1396 ساعت 11:15 ب.ظ

سلام.
از این نوشته ها و تحقیقات دیگر پیداست که فردوسی سراینده إشعار نبوده فقط نظم و جمع اوری کرده. پس این همه برایش جایگاه و غیره نباید ساخت
اگر زبان فارسی وجود داشت که او انرا نجات دهد پس چرا یک کتاب به این زبان بلیغ و شیوعا و باستانی تا چهار صد سال قبل نداریم.
خیلی فکر میکنم و نتیجه اش فقط دروغهاییست که همه جا میشنویم

درود بر شما گرامی
نه دوست اندیشمندم اینطور نیست.
فردوسی از متون و منابع مختلفی استفاده کرده از جمله متون پهلوی و داستانهای قدیمی. اما
سراینده این متون خودش بوده . یعنی متون را به نظم درآورده است. شاهنامه ترکیبی از افسانه و تاریخ به زبان حماسی است.
بسیار کار بزرگی بوده و این را فقط ما ایرانیها نمی گویم بلکه جهان بر این موضوع ایمان دارند .
پس بهتر است خودزنی نکنیم.

خرید ممبر تلگرام شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 10:32 ق.ظ http://netfixed.ir

سلام
ممنون از سایت خوب شما

زیبا بود

سپاس

اناهیتا سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 06:47 ب.ظ

سلام ممنونم از کانال خوبتون برای تحقیق مدرسه ام خیلی به درد خورد با تشکر

مائده نوعی خراسان دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 10:03 ق.ظ

من خیلی ازمتن خوشم اومد خیلی خیلی خوب و عالی بود با تشکر و سپاس

سپاسگزارم

علی ابر نظامی دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 10:58 ب.ظ

من شاهنامه را دوست دارم

موفق باشی

پرهام پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 01:47 ب.ظ

بی ادبا فردوسی خره اگه نبود سی سال وقت نمی ذاشت واسه ی کتاب مسخره

نظرت را گذاشتم تا دوستان بیشتر با امثال شما آشنا شوند.
هرکسی با سخنانش شخصیتش را میرساند.

parham پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 01:54 ب.ظ

خوب بود ولی تاریخ مرگ او مشخص نشده بود من پابوسم

سال فوت دقیق نیست.
بین 397 تا 416 گفته شده است.

سینا جمعه 10 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 05:43 ب.ظ

خیلی خوشم اومد

حسن پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام مطالب عالی بود
فقط خاستم بدونم این بیتهای که بنام فردوسی در فضای مجازی هست بر ضد اعراب راست هستن یا نه؟

درود
یک سری ابیات توهین های بدی است که اکثر اساتید معتقدند که از فردوسی نیست.
اما
گاهی فردوسی دل پرخونی از حمله تازیان به ایران دارد و متلکهایی به آنها پرانده است.
در کل باید گفت در شاهنامه به اقوام ایرانی توهین نشده بلکه منظور تازیانی هستند که به ایران حمله ور شدند و جز ویرانی و انحطاط کاری نکردند.
درباره ترکها هم به همین شکل است. منظور از کلمه ترک در شاهنامه آذریها نیستند و اصولاً ترکها در شاهنامه در سمت شرق هستند نه غرب. ترک در شاهنامه شامل قبایل مغول و چینی و تاتار میباشد. اصولا آذریهای ما از قوم ماد و ایرانی هستند و هیچ ربطی به ترکهای شاهنامه ندارند.

فاطمی شنبه 18 آذر‌ماه سال 1396 ساعت 07:02 ب.ظ

ممنون از این برنامه خوبتان

یاسمن یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1396 ساعت 03:40 ب.ظ

شکر یزدان دختری ایرانیم. از تبار و تیره ساسانیم
من همان ایرانی خود باورم. بر سریر عاشقی نام آورم
شاعر نام آورم فردوسی است. این بهین اصل و تبار توسی است
ستایش کنم ایزد پاک را . چو او آفریدست این خاک را
که ایرانیم افتخار افرین ،کنم جان و دل را فدای زمین
سلام دوستان خوبم من یاسمنم از نژاد کردان غیور ، چهارده سالمه و حافظ شاهنامه ، اشعار حافظ شیرازی، مثنوی معنوی و فروغ فرخزاد هستم ، هیچ کس تو مشاعره شکستم نمیده ،تاحالا هفتاد تا غزل سرودم البته هنوز ثبتشون نکردم و نمی تونم تو سایت براتون بذارم . فردوسیو با جون و دل دوست دارم . و پارسی بودنمون و مدیونشم ، من از اعراب متنفرم ، چون دستی دستی از عرش به فرش کشوندنمون ، همین مونده بود زبانمون رو ازمون بگیرن که شاعر بزرگمون نذاشت .می خواستم فردوسی رو عنوان یکی از اشعارم قرار بدم ولی قلم بسیار ناچیز و ورق نا لایق نام بزرگان است . کتابت هیچ لازم نیست زمانی درون سینه هر آریایی نام ایران است .
روحش شاد

♥️

یاسمن یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1396 ساعت 04:07 ب.ظ

سلام دوستان عزیزم
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نقش و نگار تخت جمشید قسم
که ایران همه قلب و خون من است
بسته به جان و همه وجود من است
بگویید این جمله در گوش باد
چو ایران نباشد تن من مباد
شکر یزدان دختری ایرانیم
از تبار و تیره ساسانیم
من همان ایرانی خود باورم
بر سریر عاشقی نام اورم
شاعر نام آورم فردوسی است
این بهین اصل و تبار توسی است
ستایش کنم ایزد پاک را
چو او آفریدست این خاک را
من یاسمنم ، از نژاد کوردان غیور غرب نشین ، اشعار شاهنامه را از بهرم همینطور سعدی و مولوی را ، به ادبیات فارسی علاقه خاصی دارم ، خودم تا حالا سی و دو تا غزل مثنوی نوشتم ،چهارده سالم بیشتر نیست اما با جون و دلم فارسی رو دوست دارم ، از اعراب متنفرم چون اونا مارو از عرش به فرش کشوندن ، اما ما ایرانی هستیم ، از نسل کوروش ، از نسل داریوش ،از نسل سرداران دلیر و شیرعلی مردان ، اینو به یاد داشته باشید زمانی که اعراب هیچ سوادی نداشتند کوروش ما منشور حقوق بشرو نوشت ، اینو بدونید وقتی که اعراب جاهل دختران و زنده به گور می کردن کوروش ما برای دخترا دانشگاه ساخت ، حتی این اعراب شیکم گنده واحد شمارش شتر رو رو ما گذاشتن نفر ،هه ، خیال کردن ما با این بادا می لرزیییییییم ، نه جانم ، ما خون پارسی و ایرانی تو رگامونه ، ما از نوادگان شاهان بزرگ هخامنشیم ، ما آریایی هستیم ، عرب نمی پرستیم ، پارسی را پاس می دارن چون ما پارسیم ، از نژاد و تیره ایران هستیم فارسیم ،
درود بر تمام ایرانیان
درد دلای یه دختر نوجوان کلهری
روحت شاد فردوسی که لااقل تو زبونمون و زنده کردی و گرنه الان مام عرب زبان بودیم .
دوووووووستتتتتتت داااااارم

اتنا سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1396 ساعت 05:20 ب.ظ

ممنون عالیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به تو چه شنبه 23 دی‌ماه سال 1396 ساعت 05:41 ب.ظ

:قلب

اشکان دهم تجربی جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 01:50 ب.ظ http://Gravater.com

عالی بود فقط زندگی نامه اش کوتاه بود
مرسی

حمیده شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 09:52 ب.ظ

واقعا از ته دل میگم خیلی این مطالب به دردم خورد

خوشحالم

Fatemehheydari شنبه 8 دی‌ماه سال 1397 ساعت 08:23 ب.ظ http://fatemehheydari78

میشه سال نشر و انتشارات رو بگید

کتاب داستانهای شاهنامه فردوسی به نثر امروزی
چاپ اول به عنوان ناشر مولف چاپ کردم سال 95
چاپ دوم ناشر انتشارات ایرانا سال 96.97

مهدی جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:34 ق.ظ

منونم

حسین جمعه 29 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 03:11 ب.ظ

یه عده زر نزنن نمیمیرن گه میخورین میاین زرزر میکنین اهل بیت و اعتقادات فردوسی که نوکر اهل بیت بوده را زیر سوال میبرین

ارسلان اشرفی سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1399 ساعت 10:17 ق.ظ

متاسفانه دیده یا شنیده میشود که بعضی افراد یا از روی ناآگاهی یا از غرض داستان شاهنامه را افسانه میخوانند در صورتیکه دورانهای آن پادشاهان وپهلوانان قسمتی از تاریخ پر افتخار ایران میباشند چنانکه پادشاهانی (مانند افراسیاب ودیگر پهلوانان ) که با پادشاهان ایران در آن زمان درگیر جنگ بودند نیز قسمتی ازتاریخ توران زمین (روسیه کنونی) میباشند مثلا قبر کاوه آهنگر وپسر ودامادش دریکی از روستاهای اصفهان میباشد که من خودآنرادیده ام وافسانه خواندن شاهنامه بیشتر کارمبلغان بی سوادی است که اصلیت ایرانی ندارندودشمن ایرانیان بوده و هستند فردوسی آن بزرگمرد ایرانی با به نظم دراوردن این شاهکار بزرگ توانست زبان پارسی وفرهنگ پارسی را برای ایرانیان عزیز زنده نگه دارد وچون دیگر کشورها مانند مصر وعراق ویمن ودیگر کشورهایی که قبل از اسلام زبان عربی نداشتندوبا گسترش اسلام به آن کشورها زبانشان نیز تغییر یافت چون آنها فردوسی نداشتندوطبیعی است که فرهنگهای قبل از اسلام آنها نابود گردیده است بدون اغراق هرایرانی به نوبه خود مدیون فردوسی عزیز است درپایان نتیجه میگیریم که داستانهای شاهنامه بهیچوجه افسانه نیستندوقسمتی از تاریخ این مملکت میباشد والبته به جهت جو زمان وتشویق خوانندگان قدری بزرگنمایی شده (بطور مثال مطالبی مانند گرز نهصدمن رستم معنایش گرزی نیست که 2700 کیلو وزن داشته باشد بلکه ضربه گرز با قوت رستم باندازه نهصد من بوده است وامثال این مطلب ) دیگر اینکه نام وشخصیت فردوسی را پاس بداریم واز فرهنگ ایرانی مواظبت کنیم واگر وقت کردید برای دیدن قبر کاوه آهنگر وداماد وپسرش به چادگان اصفهان برویدکسیکه قبر داشت نمیتواند افسانه باشد درمنطقه غرب نیز مکانهایی وجود دارد که آثارآن دوران هستند مانند قلعه هجیر جاییکه سهراب با پهلوانان ایرانی می جنگد وقلعه را تصرف میکند

درود دوست بزرگوار
شاهنامه فردوسی از متون اوستایی و همچنین نوشته های دقیقی برداشت شده است.
به شکل طبیعی میتوان گفت که بر مستنداتی فراهم آمده است. مخصوصا قسمتهای تاریخی آن.
ولی قسمتهای اساتیری و پهلوانی کمی با افسانه ترکیب شده است. به قول عامه کمی پیازداغش زیاد شده.
با تشکر از نظر شما

علی رضا سه‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1399 ساعت 09:11 ق.ظ

سلام. میشه بگید که این مطلبو از روی چه کتابی نوشتید؟

درود دوست گرامی
چون این وبلاگ را حدود 10 سال پیش ساختم ، متاسفانه منبع مطلب دقیق در خاطرم نیست.

علی شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 03:07 ب.ظ

عالی

محمدحسین یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 09:47 ق.ظ

عالی بود خیلی خوشم اومد همه چیو توضیح داد.برای تحقیقم عالیه

علیرضا چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 03:29 ب.ظ

میشه بگید در چند سالگی درگذشت؟

اکثر اساتید گفته اند فردوسی ۶۷ ساله بود که درگذشت.

صبا مکاری سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 11:00 ق.ظ http://مشهد

عالی است.
خوب است.

سپاس

صبا مکاری سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 11:06 ق.ظ http://مشهد

سلام
من از متن تون خوشم اومده است
و خیلی زیبانوشته شده

لطف دارید

صبا مکاری سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 11:08 ق.ظ http://مشهد

سپاس از همه که پیام را خواندین❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

الیا یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 05:43 ب.ظ

با سلام
من خیلی ممنونم من خیلی چیز ها درباره
استاد فردوسی فهمیدم

سپهر۵۶۵۶ دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 04:31 ب.ظ

واقعا عالی ساچ واوووووو

رزیتا فلاح جمعه 12 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 12:20 ب.ظ

خیلی ممنون عالی بود

رزیتا فلاح جمعه 12 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 12:22 ب.ظ

عالی بود

علی شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 10:55 ب.ظ

سلا خدا قوت دلاورخسنه نباشی قهرمانعالی بود بهترین مقاله عمرم

مهشید فریددوست یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 09:07 ب.ظ

ممنون واقعا ازخوندنش لذت بردم شاهنامه واقعا گنجینه غنی از فارسی اصیل بدون کلمات قلمبه سلمبه عربی است مرحبا به پدرشعر پارسی فردوسی عزیز

هانی چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1401 ساعت 05:45 ب.ظ

خیلی زیاد بود ولی خوب بود ممنون

aniya دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1401 ساعت 08:13 ب.ظ

دستتون درد نکنه ولی کاش خیلی می نوشتین♥️

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد